جدول جو
جدول جو

معنی خرشبه - جستجوی لغت در جدول جو

خرشبه
(تَ فُ)
خوب و نیکو نکردن کار را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرابه
تصویر خرابه
جای ویران، ویرانه
فرهنگ فارسی عمید
(خَ شَ فَ)
جنبش. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، آمیختگی سخن، زمین درشت از سنگ نرم که مثل دندان باشد و در آن رفتن نتوانند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ بَ)
نام سرزمینی است بحوالی ضربه و بدانجا معدنی است که آنرا معدن خربه نامند. ابومنذر گوید خربه دختر قنص بن معدبن عدنان مادر بکر دختر ربیعه بن نزار بود که بدین سرزمین فرودآمد و نام او بر آنجا بماند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ بَ)
عیب، شرمگاه، خواری. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، خربات در هر سه معنی
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ بَ)
مؤنث خرب، جای ویران و ناآباد. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، خرب، خربات، خرائب
جای ویران و ناآباد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، هیئه خارب. (منتهی الارب). ج، خرب
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ)
فساد در دین. (منتهی الارب) ، هر ثقبۀ مدوری، وسعت شکافتگی گوش. ج، خرب، خروب، اخراب، سوراخ سوزن. ج، خرب، خروب، اخرب، سوراخ کون. ج، خرب، خروب، اخراب، دستۀ توشه دان یا توشۀ آن. ج، خرب، خروب، اخراب، ظرفی که شبان در آن توشۀ خود می نهد. ج، خرب، خروب، اخراب، مغاکچۀ سرین. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، خرب، خروب، اخراب
لغت نامه دهخدا
(خِبَ)
نوع خرابی و هیئت آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ شَبْ بَ)
گنده پیر کلانسال. (منتهی الارب). عجوز مسنه. هرشفه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خوب و نیکو کردن کار را. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رو بَ)
نام حصنی است در سواحل شام و مشرف بر عکا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رو بَ)
واحد خرّوب است. رجوع به خروب شود.
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ بَ)
نام جایگاهی بوده است به بصره که یغماگران خرابش کردند و واقعۀ جمل نیز بدانجا اتفاق افتاد. (از معجم البلدان یاقوت). موضعی بوده است به بصره که آن را بصیره صغری نیز می گویند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ تَ / تِ)
نوعی از سلاح، سقف هلالی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ شَ عَ)
قلۀ خرد از کوه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خرشع، خراشع
لغت نامه دهخدا
(خِ شَمْ مَ)
زمین درشت و سخت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ)
رسن از پوست درخت، مغاکچۀ سرین. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، سنگی پهن که در آن سوراخ کرده رسن استوارکنند، سوراخ سوزن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِرْ را بَ)
طرف بینی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ شَ نَ)
نام شهری است در نزدیکی ملطیه از بلاد روم که سیف الدوله حمدون آنرا گشود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ / بِ)
آبی که از استخر و تالاب تراوش کند، جویی که از استخر بجهت زراعت کنند، نام بیخی است. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ بَ)
مخفف خرابه است که ویرانه باشد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ را بَ)
مغاکچۀ سرین. (از منتهی الارب) ، سوراخ سوزن. (از ناظم الاطباء) ، ج ، خارب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ بِ)
دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان. واقع در هشت هزارگزی باختری بستان و سه هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو بستان به نکه. خراب ناحیه ای است واقع در دشت که گرمسیر و دارای 1500 تن سکنه عربی زبانست. دهکدۀ مزبور از رود خانه کرخه و نهر هوفل مشروب میشود و محصولاتش: غلات، برنج و لبنیات می باشد. اهالی بکشاورزی و صید ماهی و طیورو گله داری گذران می کنند و از صنایع دستی حصیر می بافند. این ده یک دبستان دارد و ساکنین آن از طایفۀ عشایر سواعد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ / بِ)
ویرانه. جای آباد که ویران شده باشد. (از ناظم الاطباء) :
از مدرسه برنخاست یک اهل دلی
ویران شود این خرابه دارالجهل است.
(منسوب به خیام).
ز بی حرزی در آن خاک خرابه
مسلمان پخته کافر خورده تابه.
نظامی.
گر اهل معرفتی دل در آخرت بندی
نه در خرابه دنیا که محنت آباد است.
سعدی.
کیمیاگر ز غصه مرده و رنج
ابله اندر خرابه یافته گنج.
سعدی.
رخت خود در خرابه ای بردم
زآن دل افسردگان بیفسردم
نسختم را در اوج نبود
وز خرابی بر اوخراج نبود.
اوحدی مراغه ای.
، آثار و نشانه هایی که علامت آبادانی جایی بوده است. (ناظم الاطباء) ، ملک غنیم. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ طَ مُ)
دزدیدن شتر کسی را. (از منتهی الارب). رجوع به ’خرب’ و ’خروب’ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رشبه
تصویر رشبه
رشبه آوند نارگیلی کشکول
فرهنگ لغت هوشیار
فساد در دین، وسعت شکافتگی گوش عیب، شرمگاه، خواری عیب، شرمگاه، خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرشفه
تصویر خرشفه
جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرشنه
تصویر خرشنه
پرستوی دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرابه
تصویر خرابه
ویرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرابه
تصویر خرابه
((خَ بِ))
ویرانه، ویرانه به جا مانده از آبادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرابه
تصویر خرابه
ویرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
بیغوله، مخروبه، ویران ها، ویرانه
متضاد: معمور، آباد، آثار، نشانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر در خواب ببینید که خانه شما خراب است مالتان از دست می رود ولی اگر ببینید که در خانه ای خراب یا خرابه ای راه می روید که به شما تعلق ندارد به انحراف کشیده می شوید و به اعمال ناصواب دست می زنید. مثلا رشوه می گیرید، دروغ می گویید، یا برای پیش بردن کارهایتان به فریب و نیرنگ متوسل می شوید. اگر از خرابه در خواب بیرون بیایید بهتر از این است که وارد خرابه شوید. اگر در خرابه سگی دیدید و شما نیز در همان خرابه بودید دوستی وفادار به شما زیان می رساند و شما را به گمراهی می کشاند. اگر در خواب دیدید که در خرابه ای هستید و آنجا گربه ای هم هست زنی باعث فساد و تباهی شما می شود. اگر در خانه آباد و سالم و مرتب به دنبال گربه به درون خرابه دویدید کار شما خراب می شود و مال خود را برای زن یا به وسوسه او تباه می کنید. اگر در خواب دیدید که جایی را به دست خود خراب می کنید مال و آبروی خود را تواما از دست می دهید و اگر دیدید خرابی را آباد می کنید تعبیر خلاف این است. اگر دیواری را خراب کردید به دوستی لطمه می زنید که حامی و پشتیبان شماست و اگر اتاقی را خراب کردید به خانواده خود زیان می رسانید. اگر پله ها را خراب دیدید و شما بالای پلکان بودید احتمال سقوط شما هست و اگر پله ها خراب بود و شما خود را پایین پله ها یافتید راه تعالی شما مسدود است و خواب شما می گوید نمی توانید ترقی کنید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
جنگل و زمین غیرآباد، خراب است
فرهنگ گویش مازندرانی