زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در چهل وسه هزارگزی جنوب باختری قوچان و پانزده هزارگزی جنوب باختری شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان. کوهستانی و معتدل. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه آن مالرو است. نام این ده را سرویه نیز می گویند. معدن نمک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در چهل وسه هزارگزی جنوب باختری قوچان و پانزده هزارگزی جنوب باختری شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان. کوهستانی و معتدل. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه آن مالرو است. نام این ده را سرویه نیز می گویند. معدن نمک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
خرس. خرس شناخته شده در نزد مخاطب. - امثال: خرسه بد حیوانی است، خرسی در کوهستان با مردی دست بگریبان شد و او را بزمین زد. مرد از هوش برفت خرس چون بنابر مشهور گنده خورد او را مرده پنداشت و برفت تا روز دیگر برگردد و لاشۀ عفن خود را طعمه سازد پس از ساعتی مرد را افاقه حاصل شد ولی از صدمت افتادن از دو گوش کر ماند سپس در تمام عمر هرگاه دو تن را می دیدکه با هم سخن می گویند چون نمی شنید و هراس و کینۀ خرس نیز همیشه در دل داشت می پرسید خرسه را می گویید؟ خرسه بد حیوانی است. (یادداشت بخط مؤلف)
خرس. خرس شناخته شده در نزد مخاطب. - امثال: خرسه بد حیوانی است، خرسی در کوهستان با مردی دست بگریبان شد و او را بزمین زد. مرد از هوش برفت خرس چون بنابر مشهور گنده خورد او را مرده پنداشت و برفت تا روز دیگر برگردد و لاشۀ عفن خود را طعمه سازد پس از ساعتی مرد را افاقه حاصل شد ولی از صدمت افتادن از دو گوش کر ماند سپس در تمام عمر هرگاه دو تن را می دیدکه با هم سخن می گویند چون نمی شنید و هراس و کینۀ خرس نیز همیشه در دل داشت می پرسید خرسه را می گویید؟ خرسه بد حیوانی است. (یادداشت بخط مؤلف)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه شهرستان سنندج. این دهکده در 36هزارگزی باختر سنندج و یک هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج به مریوان واقع است. کوهستانی و سردسیر است. آب آن از چشمه و رود خانه علی آباد. محصول آن غلات و توتون و قلمستان و صیفی کاری و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیۀ زغال. راه آن مالرو است. در این دهکده مسجد و قهوه خانه ای کنار شوسه وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). نام محلی است کناره راه سنندج و مریوان میان گردنۀ خروسه و علی آباد در سی وچهارهزارو پانصدگزی سنندج. (یادداشت بخط مؤلف)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه شهرستان سنندج. این دهکده در 36هزارگزی باختر سنندج و یک هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج به مریوان واقع است. کوهستانی و سردسیر است. آب آن از چشمه و رود خانه علی آباد. محصول آن غلات و توتون و قلمستان و صیفی کاری و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیۀ زغال. راه آن مالرو است. در این دهکده مسجد و قهوه خانه ای کنار شوسه وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). نام محلی است کناره راه سنندج و مریوان میان گردنۀ خروسه و علی آباد در سی وچهارهزارو پانصدگزی سنندج. (یادداشت بخط مؤلف)
زلو باشد و آن کرمی است سیاهرنگ که چون بعضوی از اعضای آدمی بچسبانند خون از آن عضو بمکد. (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری). زرو. دیوچه. دستی. (از فرهنگ جهانگیری)
زلو باشد و آن کرمی است سیاهرنگ که چون بعضوی از اعضای آدمی بچسبانند خون از آن عضو بمکد. (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری). زرو. دیوچه. دستی. (از فرهنگ جهانگیری)
نام ایالتی است بحدود زیر: جنوب بدریای سیاه، جنوب شرقی به کریمه، شرق به یکاترینوسلاو، شمال کیف و پودولیا، غرب به بسارابیا. مساحت آن 71284 کیلومتر مربع و جمعیت آن 2137836 تن. این سرزمین از نواحی حاصلخیز خاک روسیه است و محصولات آن بقولات و میوه و دام می باشد. از شهرهای مهم آن اودسا و نیکولایف است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قصبه ای است بجنوب روسیه کنار دریای سیاه ورود خانه دنیپر با بیست وپنجهزار نفر جمعیت. این قصبه بسال 1788 میلادی تجدید بنا شده و به اسم شهر قدیم خرسون نامیده گردیده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام ایالتی است بحدود زیر: جنوب بدریای سیاه، جنوب شرقی به کریمه، شرق به یکاترینوسلاو، شمال کیف و پودولیا، غرب به بسارابیا. مساحت آن 71284 کیلومتر مربع و جمعیت آن 2137836 تن. این سرزمین از نواحی حاصلخیز خاک روسیه است و محصولات آن بقولات و میوه و دام می باشد. از شهرهای مهم آن اودسا و نیکولایف است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) قصبه ای است بجنوب روسیه کنار دریای سیاه ورود خانه دنیپر با بیست وپنجهزار نفر جمعیت. این قصبه بسال 1788 میلادی تجدید بنا شده و به اسم شهر قدیم خرسون نامیده گردیده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
شهر قدیمی است در شبه جزیره کریمه و به احتمال اقرب به یقین بجایگاه کنونی سباستاپل. مردمان این شهر از مهاجران یونان بودند که بعداً بتحت حمایت مهرداد ارمنی درآمده و سپس بدست رومی ها افتاده اند. رجوع به خرسونس شود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
شهر قدیمی است در شبه جزیره کریمه و به احتمال اقرب به یقین بجایگاه کنونی سباستاپل. مردمان این شهر از مهاجران یونان بودند که بعداً بتحت حمایت مهرداد ارمنی درآمده و سپس بدست رومی ها افتاده اند. رجوع به خرسونس شود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
یارق. (منتهی الارب) (آنندراج). دستینج. دستینه. (اقرب الموارد). دست اورنجی که از مهره ها و یا از صدفها سازند. ج، رسی ̍. (ناظم الاطباء). آهن سردست، ج، رسوات و رسا. (مهذب الاسماء). نوعی از شبه و مهره که در رشته درکشند. (منتهی الارب) (آنندراج). دستینه یا دست بند. (دهار)
یارق. (منتهی الارب) (آنندراج). دستینج. دستینه. (اقرب الموارد). دست اورنجی که از مهره ها و یا از صدفها سازند. ج، رِسی ̍. (ناظم الاطباء). آهن سردست، ج، رَسَوات و رِسا. (مهذب الاسماء). نوعی از شبه و مهره که در رشته درکشند. (منتهی الارب) (آنندراج). دستینه یا دست بند. (دهار)
خروس کوچک، گوشت پاره ای بر دم فرج زن، پوست ختنه گاه مرد (که بر دین آن سنت است)، حشره ای سرخ رنگ مانند سوسک که در گرمابه ها و جایهای نمناک زیست کند، مرضی است که غالبا کودکان بدان مبتلا شوند و سبب تورم و تشنج گلو شود و صدای شخص مبتلا بطور مخصوص شبیه بصدای خروس از گلوی او خارج گردد
خروس کوچک، گوشت پاره ای بر دم فرج زن، پوست ختنه گاه مرد (که بر دین آن سنت است)، حشره ای سرخ رنگ مانند سوسک که در گرمابه ها و جایهای نمناک زیست کند، مرضی است که غالبا کودکان بدان مبتلا شوند و سبب تورم و تشنج گلو شود و صدای شخص مبتلا بطور مخصوص شبیه بصدای خروس از گلوی او خارج گردد