جدول جو
جدول جو

معنی خردکوهان - جستجوی لغت در جدول جو

خردکوهان
(خُ)
اشتری که کوهان آن خرد است. اعرّ. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 65هزارگزی باختر مهاباد و 11هزارگزی باختر راه شوسۀ خانه به نقده. هوای آن سرد و دارای 29 تن جمعیت است. آب آنجا از رود خانه لاوین تأمین میشود. محصول آنجا غلات، توتون و حبوبات وشغل اهالی گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
صاحب فرهنگ شعوری (ج 1ص 242) بنقل از مجمعالفرس گوید: نوائی از سی ویک لحن معروف. و نغمۀ مطرب و آواز طوطی را نیز گویند - انتهی. ظاهراً این کلمه مصحف و مخفف ماه برکوهان است
لغت نامه دهخدا
(بَ)
آهنگ صدا و آهنگ و هم آهنگی آلات موسیقی. (ناظم الاطباء). ماه برکوهان. رجوع به ماه برکوهان شود، برگ گل. ورق گل. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام قدیم شهر اشرف است. این شهر که در عظمت خود مدیون شاه عباس اول صفویست قبل از آن دهی بود بنام خرکوران و ازآن پیرزنی که شاه عباس آنرا از او خرید. (از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ دَ)
عرر. (منتهی الارب). کوهان شتر بر اثر گرسنگی کم شدن
لغت نامه دهخدا