جدول جو
جدول جو

معنی خردمندزاده - جستجوی لغت در جدول جو

خردمندزاده
(خِ رَ مَ دَ / دِ)
آنکه پدر صاحب عقل دارد:
رسم و آیین پادشاهانست
که خردمند را عزیز کنند
وز پس مرگ او وفاداری
با خردمندزاده نیز کنند.
سعدی (صاحبیه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خردمندانه
تصویر خردمندانه
از روی خردمندی و عقل مثلاً سخن خردمندانه، عاقلانه مثلاً خردمندانه رفتار کردند
فرهنگ فارسی عمید
(خِ رَ مَ دا نَ / نِ)
عاقلانه. هوشمندانه. از روی عقل. از روی حکمت، منسوب بخردمندی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خردمندانه
تصویر خردمندانه
از روی عقل
فرهنگ لغت هوشیار
قید بخردانه، حکیمانه، حکمت آمیز، عقلایی، عاقلانه، عالمانه
متضاد: سفیهانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد