جدول جو
جدول جو

معنی خردفریب - جستجوی لغت در جدول جو

خردفریب
(بِهََ تَ / تِ)
فریبندۀ عقل. گول زنندۀ عقل. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر فریب
تصویر پر فریب
پر مکر، پر حیله، بسیار حیله گر، برای مثال بدان ای جهان دیدۀ پرفریب / به هر کاردیده فرازونشیب (فردوسی - ۴/۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مَ اَ)
گول زنندۀ خود. آنکه بخیال خود خود را فریب می دهد
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ فِ / فَ)
گول زنندگی خود. فریب دهندگی خود. عمل خودفریب
لغت نامه دهخدا
(پُ فَ / فِ)
پرعشوه. سخت مکار. سخت حیله گر:
بدو گفت کای ریمن پرفریب
مگر زین فرازی ببینی نشیب.
فردوسی.
بدانگه که گرسیوز پرفریب
گران کرد بر زین دوال رکیب.
فردوسی.
بخسرو چنین گفت کای پرفریب
بپیش فراز تو آمد نشیب.
فردوسی.
چنین است کردار این پرفریب
چه مایه فراز است و چندین نشیب.
فردوسی.
بدان ای جهاندیدۀ پرفریب
بهر کار دیده فراز و نشیب.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خَ)
جمع واژۀ خرّوب و خروبها. رجوع به خروب در این لغت نامه شود، وزنی بوده است. (یادداشت بخط مؤلف). وزنها معادل یک خروب: مقدار الشربه منه (من جوز الکوثل) سته خراریب. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ خَ)
خرده خری. مقابل عمده خری. خرید عمده و بمقدار معتنی به نکردن از کالایی بلکه کم کم خریدن از آن کالا. مقابل خرده فروشی
لغت نامه دهخدا
(خِ رَدْ وَ)
عقل. دانش. احساس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
آنکه ریشش کوچک است. کوسه. (یادداشت بخط مؤلف). سمعمع، آنکه ریش او کوتاه است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خود فریب
تصویر خود فریب
گول زننده خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر فریب
تصویر پر فریب
بسیار حیله گر پر عشوه مکار
فرهنگ لغت هوشیار