جدول جو
جدول جو

معنی خردادی - جستجوی لغت در جدول جو

خردادی
(خُ)
می. شراب. خمر. قسمی باده است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرداد
تصویر خرداد
(پسرانه)
کمال، رسایی، نام فرشته نگهبان آب، نام ماه سوم از سال شمسی، روز ششم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پنج تن بزرگان درگاه قباد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خردادبه
تصویر خردادبه
(پسرانه)
مرکب از خرداد (نام فرشته نگهبان آب) + به (بهتر، خوبتر)، نام جد دانشمندی ایرانی در قرن سوم که درعلم جغرافیا مهارت داشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خردمندی
تصویر خردمندی
خردمند بودن
فرهنگ فارسی عمید
حشره ای خاکی رنگ و کوچک با پاهای کوتاه که در جاهای نمناک زندگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرسندی
تصویر خرسندی
شادمانی، رضایت، قانع بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرداد
تصویر خرداد
ماه سوم از سال خورشیدی، ماه آخر بهار، روز ششم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
(رَدْ دا)
عمل رداد. جبر و رد عظام. به جای بازبردن اندامهاکه از جای خویش بیرون آید. جا انداختن. شکسته بندی. (یادداشت مؤلف). رجوع به ردّاد و شکسته بندی شود
لغت نامه دهخدا
(خُ دادْ یَ)
یکی از یشتهای اوستا است. (مزدیسنا ص 131)
لغت نامه دهخدا
(رَدْ دا)
از انتسابهای اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام مادر اردشیر، و قنطرۀ خرداد و میان ایدج و رباط در سمرقند منسوب بدوست. آن از عجایب دنیاست، طول آن هزار ذرع و بالای آن صدوپنجاه ذرع و بیشتر پایۀ آن از ارزیز و آهن است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ را)
خراطی. (از ناظم الاطباء). لهجۀ عامیانۀ کلمه است
لغت نامه دهخدا
(خُ)
می. شراب. (از منتهی الارب). رجوع به خردادی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجدادی
تصویر اجدادی
نیاکانی منسوب به اجداد آنچه پیوسته و مربوط به نیاکان است
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بغداد -1 مربوط به بغداد ساخته بغداد، از مردم بغداد اهل بغداد، جمع بغادده (بغاده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرداد
تصویر خرداد
نام ماه سوم سال است این ماه آخر بهار است - خرداد ماه جلالی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردادن
تصویر بردادن
میوه دادن، ثمر دادن، نتیجه دادن، حاصل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جردادن
تصویر جردادن
پاره کردن (کاغذ پارچه و مانند آن) : (لباسش را جر داد)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به امداد، در ورزشهای دو و میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چندین با فاصله های معینی در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
جانوریست که از شاخه بند پاییان جزو رده سخت پوستان که بدنش از حلقات متعدد کیتینی پوشیده شده و بزرگیش باندازه یک دانه باقلا یا کمی کوچکتر است و دارای پاهای متعدد کوتاه میباشد و در چاهای تاریک و نمناک بسر میبرد و از بقایای حوراکیها و مواد آلی تغذیه میکند خرک خاکی خر خدا هدبه پریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرسندی
تصویر خرسندی
قناعت، رضایت، شادمانی بشاشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خردمندی
تصویر خردمندی
خردمند بودن عاقل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرداد
تصویر خرداد
((خُ))
نام یکی از امشاسپندان و ایزد موکل بر آب، ماه سوم از سال شمسی، نام روز ششم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجدادی
تصویر اجدادی
منسوب به اجداد، آن چه پیوسته و مربوط به نیاکان است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدادادی
تصویر خدادادی
ذاتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردمندی
تصویر خردمندی
عقلانیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرسندی
تصویر خرسندی
رضا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعدادی
تصویر تعدادی
شماری، چندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Pulverization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
измельчение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Zerkleinerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
подрібнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
rozdrabnianie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
粉碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
pulverização
دیکشنری فارسی به پرتغالی