جدول جو
جدول جو

معنی خرتیر - جستجوی لغت در جدول جو

خرتیر
(خَرْ رَ)
نام قریتی از قرای دهستان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَرْ رَ)
منسوب به خرتیر
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام موضعی است از ناحی وشم به یمامه. (از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
آواز آب و باد و عقاب در پریدن، آواز گلوی خفته و خبه کرده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، جای پست میان دو بلندی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
غدرکننده. فریبنده. خیانت کننده. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مرد لافزن بدروغ
لغت نامه دهخدا
(خِ تْ تی)
غدرکن. فریبنده. (متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به خیتر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ثُ)
آواز کردن بهنگام خواب یا بهنگام جنگی، آواز کردن باد و عقاب. (از منتهی الارب) (ازتاج العروس). بانک کردن آب. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
گیرندۀ خر بسخره. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
حکیم و فاضل و دانشمند. (برهان). مرد بزرگ و فاضل. (جهانگیری). بزرگ و حکیم و فاضل و دانشمند. (آنندراج) ، کنایه از مسافت یک پرتاب تیر. (آنندراج) ، هر یک از تخته هایی که زیر تیر سقف گذارند، قسمتی از تیر که از ساختمان بیرون ماند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رَ)
ابوزید (روزند) حمدون خرتیری دهستانی. از روات بود. وی از احمد بن جریر باباتی روایت کرد و ابراهیم بن سلیمان قومسی از او روایت دارد. (از معجم البلدان). رجوع به انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ختیر
تصویر ختیر
ترفند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریر
تصویر خریر
آواز کردن بهنگام خواب یا بهنگام جنگی، بانگ کردن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگیر
تصویر خرگیر
گرفتن خر مقیدکردن الاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریر
تصویر خریر
((خَ رِ))
صدای آب و وزش باد، جای پست، خرخر، صدایی که از گلوی شخص خوابیده برآید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرتیر
تصویر سرتیر
((سَ))
تند، سریع
فرهنگ فارسی معین
فوری، بلافاصله، فور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اهلیل بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
تیر وسط اتاق که زیر پلور گذاشته شود، ستون حمال
فرهنگ گویش مازندرانی