آواز آب و باد و عقاب در پریدن، آواز گلوی خفته و خبه کرده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، جای پست میان دو بلندی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس)
آواز آب و باد و عقاب در پریدن، آواز گلوی خفته و خبه کرده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، جای پست میان دو بلندی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از تاج العروس)
حکیم و فاضل و دانشمند. (برهان). مرد بزرگ و فاضل. (جهانگیری). بزرگ و حکیم و فاضل و دانشمند. (آنندراج) ، کنایه از مسافت یک پرتاب تیر. (آنندراج) ، هر یک از تخته هایی که زیر تیر سقف گذارند، قسمتی از تیر که از ساختمان بیرون ماند. (فرهنگ فارسی معین)
حکیم و فاضل و دانشمند. (برهان). مرد بزرگ و فاضل. (جهانگیری). بزرگ و حکیم و فاضل و دانشمند. (آنندراج) ، کنایه از مسافت یک پرتاب تیر. (آنندراج) ، هر یک از تخته هایی که زیر تیر سقف گذارند، قسمتی از تیر که از ساختمان بیرون ماند. (فرهنگ فارسی معین)
ابوزید (روزند) حمدون خرتیری دهستانی. از روات بود. وی از احمد بن جریر باباتی روایت کرد و ابراهیم بن سلیمان قومسی از او روایت دارد. (از معجم البلدان). رجوع به انساب سمعانی شود
ابوزید (روزند) حمدون خرتیری دهستانی. از روات بود. وی از احمد بن جریر باباتی روایت کرد و ابراهیم بن سلیمان قومسی از او روایت دارد. (از معجم البلدان). رجوع به انساب سمعانی شود