دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطبا). مرد شجاع. (از اقرب الموارد) ، مرد زیرک و باهوش و منکر و زشت. (از اقرب الموارد) ، قچقار آکنده گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ربیز. گاو نر و قوچ آکنده گوشت. (از اقرب الموارد) ، کار سخت و مشتبه، مضروب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مضروب با دو دست. (از اقرب الموارد) ، کسی که بر شتران و مال او آفت رسیده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که به مال یا دارایی دیگر او آفت رسیده باشد. (از اقرب الموارد) ، بسیار از شتران و جز آن، سختی. بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داهیه. (مهذب الاسماء) ، خوشۀ پر از دانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطبا). مرد شجاع. (از اقرب الموارد) ، مرد زیرک و باهوش و منکر و زشت. (از اقرب الموارد) ، قچقار آکنده گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ربیز. گاو نر و قوچ آکنده گوشت. (از اقرب الموارد) ، کار سخت و مشتبه، مضروب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مضروب با دو دست. (از اقرب الموارد) ، کسی که بر شتران و مال او آفت رسیده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که به مال یا دارایی دیگر او آفت رسیده باشد. (از اقرب الموارد) ، بسیار از شتران و جز آن، سختی. بلا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داهیه. (مهذب الاسماء) ، خوشۀ پر از دانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نام مردی مؤمن از آل فرعون بود که خدا در قرآن از او نام می برد. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). این نام بدون الف و لام است. (منتهی الارب). او یکی از آن سه تنی است که در نهان بموسی ایمان آورده اند
نام مردی مؤمن از آل فرعون بود که خدا در قرآن از او نام می برد. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). این نام بدون الف و لام است. (منتهی الارب). او یکی از آن سه تنی است که در نهان بموسی ایمان آورده اند
پراگنده به هر سوی. در منتهی الارب ذیل کلمه خلابیس آمده است که این کلمه مفرد ندارد و اگر مفرد داشته باشد مفرد آن ’خلبیس’ است. رجوع به ’خلابیس’ در این لغت نامه شود
پراگنده به هر سوی. در منتهی الارب ذیل کلمه خلابیس آمده است که این کلمه مفرد ندارد و اگر مفرد داشته باشد مفرد آن ’خلبیس’ است. رجوع به ’خلابیس’ در این لغت نامه شود
حفاق بن ایمأ بن رخصه بن خربه غفاری خربی (فرزند ایماء). چون پدر از صحابیان بود. (از انساب سمعانی). در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند. ایمأبن رخصه بن خربه غفاری خربی. از صحابیان بود. (از انساب سمعانی)
حفاق بن ایمأ بن رخصه بن خربه غفاری خربی (فرزند ایماء). چون پدر از صحابیان بود. (از انساب سمعانی). در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند. ایمأبن رخصه بن خربه غفاری خربی. از صحابیان بود. (از انساب سمعانی)
مصغر ربیس، بمعنی زیرک و هوشیار. - ابوالربیس، نام شخصی. (ناظم الاطباء). رجوع به ابوالربیس شود. - ام الربیس، مار بزرگ. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیۀ افعی است و از هوشیاری به این کنیه خوانده شود. (از اقرب الموارد)
مصغر رَبیس، بمعنی زیرک و هوشیار. - ابوالربیس، نام شخصی. (ناظم الاطباء). رجوع به ابوالربیس شود. - ام الربیس، مار بزرگ. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیۀ افعی است و از هوشیاری به این کنیه خوانده شود. (از اقرب الموارد)