جدول جو
جدول جو

معنی خربوی - جستجوی لغت در جدول جو

خربوی
(خَ)
عثمان خربوی. یکی از نویسندگان عرب است. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
باسیلیوس خرباوی الخوری او از کاهنان کلیسای ارتدکسی نیکولای سوریه ای در بروکلن نیویورک بود. او راست: 1- تاریخ روسیه از عهد قدیم تا زمان حاضر (چ نیویورک سال 1911 میلادی ص 718). 2- تاریخ ولایات متحده از زمان اکتشاف آن تا زمان حاضر که در ذیل آنان تاریخ مهاجرت سوریه ای ها به آمریکا نیز آمده است (چ نیویورک سال 1913 میلادی ص 912). (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان رود خانه بخش میناب شهرستان بندرعباس. واقع در هشتاد وپنج هزارگزی شمال میناب و پنج هزارگزی خاور راه مالرو گلاشکرد میناب. این ناحیه کوهستانی و گرمسیری است و دارای هشتاد تن سکنۀ فارسی زبانست. آب آن از چشمه و محصولاتش: خرما می باشد. اهالی بکشاورزی گذران می کنند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
یوسف بن عثمان بن مصطفی بن فیض الله خربوطی (خربوتی). وی از مدرسان علوم و تفسیر بیضاوی در مدرسه شیخ وفا بقسطنطنیه بود و از خلفای طریقۀ نقشبندیۀ خالدیان نیز بشمار میرفت. او راست: ’ناموس الایقان علی البرهان’، این کتاب حاشیه ای است بر کتاب منطقی بنام ’برهان کلنبوی’، کتاب ناموس الایقان بسال 1273 هجری قمری در مطبعۀآستانه در 243 صفحه چاپ شد. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
لسان الحمل. (از تذکرۀداود ضریر انطاکی 142). رجوع به ’لسان الحمل’ شود
لغت نامه دهخدا
(خَ / خُ)
شب پره را گویند، هرمرغ که در شب پرواز کند. (آنندراج) (از برهان قاطع). مرحوم دهخدا این کلمه را مصحف خربوز حدس زده اند
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رَ)
خوی گیر. اکاف. (یادداشت بخط مؤلف). عرق گیر چارپا. جل چارپا که برای عرق گیری بکار میرود
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ وی ی)
علی بن رشید بن احمد، مکنی به ابوالحسن. وکیل ناصر لدین الله بود و خط خوش بطریقۀ ابن مقله مینوشت. در بغداد در 18 شوال 605 هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پربو. پرعطر. معطر. خوشبوی. مقابل کم بوی: لاجرم، به (سفرجل) ایشان خوب و آبدار و خوش طعم و پربوی نباشد. (فلاحت نامه)
لغت نامه دهخدا
(خُ بی ی)
حفاق بن ایمأ بن رخصه بن خربه غفاری خربی (فرزند ایماء). چون پدر از صحابیان بود. (از انساب سمعانی). در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند.
ایمأبن رخصه بن خربه غفاری خربی. از صحابیان بود. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ وی ی)
منسوب به ربا. (از اقرب الموارد). منسوب به رباء. بیعی که به ربا انجام یافته است. (از یادداشت مرحوم دهخدا). در نسبت به ’ربا’ که به فتح ’ر’ شهرت دارد در اصل به کسر ’ر’ است. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 5).
- بیع ربوی.
، منسوب به ربو. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خربوق
تصویر خربوق
کندس: کندشه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربوی
تصویر پربوی
خوشبوی معطر پر عطر پربو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوی
تصویر ربوی
منسوب به ربا
فرهنگ لغت هوشیار