اراقت. ریختن. بریختن. ریختن مایع. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ریختن آب و آنچه به آن ماند. (مؤید الفضلاء). ریختن خون و آب و مانند آن. صب ّ. هراقه. اهراق. - اراقت دماء، سفک دماء: به اراقت دماء و افاتت ذماء، باک نداشتی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 369).
اِراقت. ریختن. بریختن. ریختن مایع. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ریختن آب و آنچه به آن ماند. (مؤید الفضلاء). ریختن خون و آب و مانند آن. صَب ّ. هِراقَه. اِهراق. - اراقت دماء، سفک دماء: به اراقت دماء و افاتت ذماء، باک نداشتی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 369).