پاره هایی پوست که از مجرای غایط یا بول برآید. قشاره. جراده: واگر به اسهال زیرین روده بیرون آید (پاره ای پوست) که بتازی آنرا خراطه گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
پاره هایی پوست که از مجرای غایط یا بول برآید. قشاره. جراده: واگر به اسهال زیرین روده بیرون آید (پاره ای پوست) که بتازی آنرا خراطه گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
ویرانه. جای آباد که ویران شده باشد. (از ناظم الاطباء) : از مدرسه برنخاست یک اهل دلی ویران شود این خرابه دارالجهل است. (منسوب به خیام). ز بی حرزی در آن خاک خرابه مسلمان پخته کافر خورده تابه. نظامی. گر اهل معرفتی دل در آخرت بندی نه در خرابه دنیا که محنت آباد است. سعدی. کیمیاگر ز غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج. سعدی. رخت خود در خرابه ای بردم زآن دل افسردگان بیفسردم نسختم را در اوج نبود وز خرابی بر اوخراج نبود. اوحدی مراغه ای. ، آثار و نشانه هایی که علامت آبادانی جایی بوده است. (ناظم الاطباء) ، ملک غنیم. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
ویرانه. جای آباد که ویران شده باشد. (از ناظم الاطباء) : از مدرسه برنخاست یک اهل دلی ویران شود این خرابه دارالجهل است. (منسوب به خیام). ز بی حرزی در آن خاک خرابه مسلمان پخته کافر خورده تابه. نظامی. گر اهل معرفتی دل در آخرت بندی نه در خرابه دنیا که محنت آباد است. سعدی. کیمیاگر ز غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج. سعدی. رخت خود در خرابه ای بردم زآن دل افسردگان بیفسردم نسختم را در اوج نبود وز خرابی بر اوخراج نبود. اوحدی مراغه ای. ، آثار و نشانه هایی که علامت آبادانی جایی بوده است. (ناظم الاطباء) ، ملک غنیم. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان. واقع در هشت هزارگزی باختری بستان و سه هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو بستان به نکه. خراب ناحیه ای است واقع در دشت که گرمسیر و دارای 1500 تن سکنه عربی زبانست. دهکدۀ مزبور از رود خانه کرخه و نهر هوفل مشروب میشود و محصولاتش: غلات، برنج و لبنیات می باشد. اهالی بکشاورزی و صید ماهی و طیورو گله داری گذران می کنند و از صنایع دستی حصیر می بافند. این ده یک دبستان دارد و ساکنین آن از طایفۀ عشایر سواعد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان. واقع در هشت هزارگزی باختری بستان و سه هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو بستان به نکه. خراب ناحیه ای است واقع در دشت که گرمسیر و دارای 1500 تن سکنه عربی زبانست. دهکدۀ مزبور از رود خانه کرخه و نهر هوفل مشروب میشود و محصولاتش: غلات، برنج و لبنیات می باشد. اهالی بکشاورزی و صید ماهی و طیورو گله داری گذران می کنند و از صنایع دستی حصیر می بافند. این ده یک دبستان دارد و ساکنین آن از طایفۀ عشایر سواعد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین. واقع در چهارهزارگزی جنوب قصرشیرین کنار رود خانه الوند و یک هزارگزی شوسه. این ناحیه در تپه ماهور واقع است با آب و هوای مناطق گرمسیری و دارای 20 تن سکنۀ کردی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه الوند و محصولاتش: غلات، صیفی، سبزیجات، میوجات و لبنیات است. اهالی بکشاورزی گذران میکنند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان قصرشیرین. واقع در چهارهزارگزی جنوب قصرشیرین کنار رود خانه الوند و یک هزارگزی شوسه. این ناحیه در تپه ماهور واقع است با آب و هوای مناطق گرمسیری و دارای 20 تن سکنۀ کردی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه الوند و محصولاتش: غلات، صیفی، سبزیجات، میوجات و لبنیات است. اهالی بکشاورزی گذران میکنند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)