- خراشیدگی (خَ دَ / دِ)
خاریدگی، حک، محو، چاک، شکافتگی، پوست رفتگی و خراش و ریش و زخم کوچک. (ناظم الاطباء) : خماشه، خراشیدگی که از آن ارش معلوم و واجب نیاید. (از منتهی الارب)
معنی خراشیدگی - جستجوی لغت در جدول جو
- خراشیدگی
زخم سطحی، جراحت سطحی، اثر خراش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خِ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
باربرداری با ظرافت، زیبا و چالاکی و لطافت. (ناظم الاطباء) : قدمه، خرامیدگی. (از منتهی الارب)
