جدول جو
جدول جو

معنی خراشاء - جستجوی لغت در جدول جو

خراشاء
(خِ)
پوست مار، پوست بالایین بیضه که تهی باشد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از قاموس) ، هرچه تهی و دمیده باشد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، پوست تنک که بر شیر فراهم آید، بلغم، غبار. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرمشاد
تصویر خرمشاد
(پسرانه)
با طراوت و شاداب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
(دخترانه)
آنکه با ناز و تکبر راه می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرابات
تصویر خرابات
جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیش و عشرت و محل باده پیمایی و عشق ورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیش و نوش سرگرم می شدند، ویرانه ها،
در تصوف مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی و خوی حیوانی و محل کسب اخلاق ملکوتی که عارفان و سالکان از قید عادات و حالات نفسانی رهایی یافته و از بادۀ وحدت سرمست شوند، برای مثال قدم منه به خرابات جز به شرط ادب / که ساکنان درش محرمان پادشهاند (حافظ - ۴۰۸)، شرح اسرار خرابات نداند همه کس / هم مگر پیر مغان حل کند این مسئلهها (جامی - ۹)، اسرار خرابات به جز مست نداند / هشیار چه داند که در این کوی چه راز است؟ (عراقی - ۱۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
مجموع اعتقادات یا اعمال ناشی از نادانی، ترس از ناشناخته ها، اعتقاد به جادو و بخت، درک نادرست برخی علت و معلول ها و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
خروشنده، در حال جوش و خروش و خروشیدن، کنایه از جوشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
خرامنده، در حال خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
قریتی است در خرۀ بهارجان از قاینات. (یادداشت بخط مؤلف). و در فرهنگ جغرافیایی آمده: دهی است از دهستان بهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند. واقع در سی هزارگزی جنوب بیرجند. این ناحیه کوهستانی با آب و هوای معتدل و 928 تن سکنۀ فارسی زبان است. آب آن از قنات و محصولاتش: غلات، زعفران و سردرختی است. اهالی بکشاورزی و قالی بافی گذران می کنند و راه آن اتومبیل رواست. مزرعه گنج آباد و میرزاملک و علی آباد و سالم آباد جزء این ده است. در آنجا یک دفتر ازدواج و طلاق و دبستان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
پوست مار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (ازلسان العرب) (از مهذب الاسماء) ، پوست بالای تخم مرغ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، آنچه تهی و دمیده باشد. (از آنندراج) (منتهی الارب). آنچه از سینه برآید بنفث. (یادداشت بخط مؤلف) ، پوست تنک که بر شیرفراهم آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، بلغم، غبار. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان سنخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در 60هزارگزی باختر اسفراین وپنج هزارگزی شمال مالرو عمومی میان آباد به جاجرم. این ناحیه کوهستانی با آب و هوای معتدل و 123 تن سکنۀکردی و ترکی زبان می باشد. آب آن از رودخانه و قنات و محصولاتش غلات است. اهالی بکشاورزی گذران می کنند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خماشات
تصویر خماشات
کینه ها و دشمنی های دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراثاء
تصویر قراثاء
قراثا در فارسی فرخرما خرمای درشت و کشیده بهترین قسم خرماست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاشان
تصویر خلاشان
دشمنان، مفسدان، حاسدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
حکایتهای شب، سخنان پریشان و نامربوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
رونده با ناز و تکبر و تبخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
فریاد کنان نالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرابات
تصویر خرابات
شرابخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براکاء
تصویر براکاء
دو زانو نشستن، کوشش، استواری در کارزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
مشرق مقابل بابل مغرب، نغمه ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرابات
تصویر خرابات
((خَ))
جمع خرابه، ویرانه ها، میخانه، میکده، قمارخانه، در عرفان، مقام و مرتبه ویرانی عادات نفسانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خروشان
تصویر خروشان
فریادکنان، نالان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
((خُ))
مشرق، مقابل بابل، مغرب، نغمه ای است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
((خُ))
جمع خرافت، سخنان بی اصل، افسانه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
((خُ))
رونده با ناز و تکبر و تبختر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتشاء
تصویر ارتشاء
((اِ تِ))
رشوه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
Superstition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
superstition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
суеверие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
Aberglaube
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
забобон
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
przesąd
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
迷信
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
superstição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
superstizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خرافات
تصویر خرافات
superstición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی