جدول جو
جدول جو

معنی خرائط - جستجوی لغت در جدول جو

خرائط
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خریطه. رجوع به خرایط در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
خرائط
جمع خریطه، پیله ها انبان ها
تصویری از خرائط
تصویر خرائط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که با دستگاه خراطی چوب را می تراشد و اشیای چوبی تزئینی درست می کند
فرهنگ فارسی عمید
(خَ یِ)
جمع واژۀ خریطه. رجوع به ’خریطه’ در این لغت نامه شود. این کلمه را عربان ’خرائط’ آورند
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شریطه. (اقرب الموارد). رجوع به شریطه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خطیطه و آن زمین خشک مانده میان دو زمین باران زده یا زمین که بعض آن باران زده باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خربه. رجوع به خربه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
زنان بکر و شرمگین. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) (دهار). جمع واژۀ خریده. رجوع به خریده در این لغت نامه شود: در حرم حرمتش بخاتونی نشاند و پیوسته با او ذوق معاشرت می راند بر روی سایر سریات برکشید و بر خواص مخدراتش برگزید و از خرائدش گردانید. (از ترجمه محاسن اصفهان) ، درهای ناسفته. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
نخلهای خرما که خرمای آنها حرز کنند، خرمابنان شش ماهه هفت ماهه. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
سرکشی ستور و رسن در گسلانی وی از دست کشنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خریق. رجوع به خریق در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خُرْرا)
پیه که از بیخ گیاه لخ برآرند. (منتهی الارب). رجوع به خراط و خراط در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
پیه که از بیخ گیاه لخ برآرند. (منتهی الارب). رجوع به خرّاط در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَرْ را)
آنکه چوب تراشد و برابر سازد. (ناظم الاطباء). چوب تراش مانند. آنکه میانه و نی قلیان تراشد. (یادداشت مؤلف). تراشندۀ چوب. خرّاد. (زمخشری) ، دوک تراش. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی) ، حقّه گر. ج، خرّاطون و خراطین. (محمود بن عمر ربنجنی)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
پیه که از بیخ گیاه لخ بر آرند. (منتهی الارب). رجوع به خراط و خرّاط در این لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
منسوب به خرائط. رجوع به خرائط در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِی ی / ی)
نام یکی از اخراج کنندگان اخیار بوده است و او را کتابی است بنام ’هواتف’ و همچنین ’مکارم الاخلاق’. رجوع به تاریخ الخلفاء ص 132 و کشف الظنون شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
درزی. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خراط
تصویر خراط
آنکه چوب تراشد و برابر سازد، تراشنده چوب
فرهنگ لغت هوشیار
شرایط د رفارسی، جمع شریطه، پیمان ها سامه ها جمع شریطه پیمانها قرارها قراردادها. توضیح در تداول فارسی جمع شرط گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرایط
تصویر خرایط
جمع خریطه، پیله ها انبان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرائب
تصویر خرائب
ویرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرائت
تصویر خرائت
پلیدی انداختن ریدن ریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرائد
تصویر خرائد
جمع خریده و بمعنی مروارید ناسفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراط
تصویر خراط
((خَ رّ))
چوب تراش، کسی که با دستگاه چوب تراشی اشیاء چوبی درست می کند، خراد
فرهنگ فارسی معین
چوب تراش
فرهنگ واژه مترادف متضاد