جدول جو
جدول جو

معنی خذیعه - جستجوی لغت در جدول جو

خذیعه
(خَ عَ)
نوعی از طعام که از گوشت ریزه سازند و بفارسی شامی گویند. (از ناظم الاطباء). نوعی از طعام یا گوشت ریزه است شامیان را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ عَ)
انگشتوانه تیراندازان از چرم. (دهار). زهگیر. چله گیر و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (= ابهام) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف). ج، ختایع، انگشتوانه. ج، ختایع. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ)
زن مست. (منتهی الارب). مؤنث خذیم
لغت نامه دهخدا
(حَ فَ)
نام آبی است کعب بن عبدبن ابی بکر بن کلاب. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
زن فاجره، زن که دوتاه شود از نرمی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
خسیس ترین. منه: خسیعهالقوم، خسیس ترین قوم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
آواز شکم اسب. (منتهی الارب) (ازتاج العروس) (از لسان العرب) (از البستان) ، دو گوشت پارۀ کاواک که آن آواز برآید. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، آواز توجبه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). آواز سیل و سیلاب. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
مؤنث خلیع و آن زنی است که عاجز گرداند اهل خود را بجنایت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدیعه
تصویر خدیعه
مکر، فریب، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیعه
تصویر خلیعه
بی پروائی و رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذیعه
تصویر قذیعه
مونث قذیع دشنام ناسزا
فرهنگ لغت هوشیار