جدول جو
جدول جو

معنی خذراق - جستجوی لغت در جدول جو

خذراق
(خِ)
بسیار ریخ زننده. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). اسهال دارنده. منه: رجل خذراق، مرد بسیار ریخ زننده. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رو رَ / رِ اَ)
ذرق افکندن مرغ. فضله افکندن طیر. سرگین افکندن مرغ. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(دِ اَ)
سرمه درکشیدن با ذرق یعنی اسپست دشتی یا عصارۀ آن
لغت نامه دهخدا
(خِ)
باد که ازراه دبر برآید. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ ذَ نَ)
عنکبوت و عنکبوت کلان. (منتهی الارب) ، نره. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
گیاهی است بهاری که چون تابستان رسد خشک گردد، نوعی شوره گیاه است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ رِ)
آب شوریست مر تازیان را که هر کس آنرا خورد، بسیار ریخ زند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در معجم البلدان آمده است: آبی است شور به تهامه و آنرا خذارق از آن گویند که چون کس آنرا بنوشد، مبتلا به اسهال میشود. علاوه بر این، یاقوت از قول اصمعی می آورد: و لکنانه بالحجاز ماء یقال له خذارق و هو لجماعه کنانه
لغت نامه دهخدا
(خَذْ ذا)
نام ماهیی است که گیسوهای مانند رشته دارد و چون آنراشکار کنند در آب می رید. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَذْ ذا)
نام پدر یزید عبدی است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
جمع واژۀ خرق. (منتهی الارب). رجوع به خرق در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خذرنق
تصویر خذرنق
جولاهه تننده نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذراف
تصویر خذراف
دیو اسپست از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار