جدول جو
جدول جو

معنی خدیعت - جستجوی لغت در جدول جو

خدیعت
خدعه، مکر، حیله، فریب
تصویری از خدیعت
تصویر خدیعت
فرهنگ فارسی عمید
خدیعت
فریب دستان خدعه مکر حیله، جمع خدائع (خدایع)
تصویری از خدیعت
تصویر خدیعت
فرهنگ لغت هوشیار
خدیعت
((خَ عَ))
فریب، دستان، افسون، جمع خدایع
تصویری از خدیعت
تصویر خدیعت
فرهنگ فارسی معین
خدیعت
حیله، خدعه، دستان، فریب، کید، مکر، نیرنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ عَ)
ودیعه. امانت. (غیاث اللغات). امانت و زنهار و هر چیزی که به کسی بسپارند و در نزد وی امانت گذارند و با نهادن و سپردن و گذاردن ترکیب شود:
ور ودیعت نهند مال یتیم
نزد ایشان غنیمت انگارند.
ناصرخسرو.
بماندم من و ماند عبدالمجیدی
ودیعت به یزدان پاکش سپردم.
خاقانی.
به روشن ترین کس ودیعت سپار
که از آب روشن نیاید غبار.
نظامی.
- ودیعت حیات، زندگانی که به منزلۀ امانتی است از طرف حق تعالی. (فرهنگ فارسی معین).
، باران، زیرا که به ابر سپرده شده، رعیت، زیرا که به پادشاه سپرده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدیعه
تصویر خدیعه
مکر، فریب، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودیعت
تصویر ودیعت
امانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدعت
تصویر خدعت
مکرورزی دستان آوری: (بمکر و خدعه در دام افتاد)، مکر فریب دستان فسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدیعه خدیعت
تصویر خدیعه خدیعت
فریب دستان بلوس کرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودیعت
تصویر ودیعت
((وَ عَ))
پولی یا مالی که به امانت سپرده شود، ودیعه
فرهنگ فارسی معین