- خدف
- بناز زیستن
معنی خدف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی جانور نرم تن که قدما اعتقاد داشتند اگر قطره باران در آن جا بگیرد به مروارید تبدیل می شود، نام سه ستاره به شکل مثلث
گوش ماهی
آرمان، آماج، انگیزه
پیروی کردن
بریدن، راندن با پارو، بارش برف
ترسو، نام روستایی در خراسان خواف هم آوای خوان نوش ته می شود
گونه رخساره، گودال دراز رخسار دیم
آب دهن، بزاق، تف
یار، دوست
چاکران، غلامان، خادمان، خدمتکاران، جمع خادم
پر گوشت، ستبر آگنده گوشتی
حاکم، رئیس، عامل
اژدهای حیله گری و مکاری
خوف، آشفتگی، ترس
سست گردیدن عضو و بخواب رفتن آن، بی حسی پرده، چادر پرده، چادر بی حس بی حس
گولی، شتابزدگی
نام ذات باریتعالی
خفت و سبکی، تکبر
ربودن
آواز، جنبش، خواری
تباه شدن عقل از کلانسالی
کالک خربزه نارس، کدو ریز و کلان، خیار ریز و کلان تیز دادن، خوردن
سفال
نقصان، کمی
عقب، پشت سر فرزند صالح، جانشین دروغ، خلاف، برهان غیر مستقیم
ترسیدن، بیمناک شدن
تاریکی، روشنایی از واژگان دو پهلو لاروس تنها تاریکی و شب را آورده فرو آویختن، پایین کشیدن پرده روبند تیره گشتن چشم از پیری یا آسیب دیگر سدف هاوند (شبح)، جمع سدفه، تاریکی ها
سایه ازدور همدیس سیاهی، کجی رخساره، تاریکی تکه تکه بریدن
جانور کوچکی که در آب زندگی می کند، بدنش در یک غلاف موسوم به صدف جا دارد و بر چند قسم است، معروفتر از همه صدف مروارید است
غرض، مقصود، نشانۀ تیر
برخلاف وعده عمل کردن، نادرست
خرفت، مقابل جوان، کنایه از پیر