عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا (یادداشت بخط مؤلف). تدین. دینداری. (ناظم الاطباء) : در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است. (تاریخ بیهقی). در پرستشگهی گرفته قرار نیستم جز خداپرستی کار. نظامی
عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا (یادداشت بخط مؤلف). تدین. دینداری. (ناظم الاطباء) : در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است. (تاریخ بیهقی). در پرستشگهی گرفته قرار نیستم جز خداپرستی کار. نظامی
ایمان. پرهیزگاری. خداپرستی: هیچ سودم نه زآن پشیمانی جز خداترسی و خداخوانی. نظامی. کاربینان که کار او دیدند از خداترسیش بپرسیدند. نظامی. گر آن حلوا به دست صوفی افتد خداترسی نباشد روز غارت. سعدی (طیبات). تقوی و خداترسی شرط است. (تذکرۀ دولتشاه 365)
ایمان. پرهیزگاری. خداپرستی: هیچ سودم نه زآن پشیمانی جز خداترسی و خداخوانی. نظامی. کاربینان که کار او دیدند از خداترسیش بپرسیدند. نظامی. گر آن حلوا به دست صوفی افتد خداترسی نباشد روز غارت. سعدی (طیبات). تقوی و خداترسی شرط است. (تذکرۀ دولتشاه 365)
خودخواهی. خودکامی. حالت شخص ازخودراضی. (ناظم الاطباء) : خودپرستی چو حلقه بر در نه بیخودی را چو حلّه در بر کش. خاقانی. هر کآرد با تو خودپرستی شمشیر ادب خورد دودستی. نظامی. عشق است گره گشای هستی گردآبه زهاب خودپرستی. نظامی. چون برگذری ز خودپرستی در خود نه گمان بری که هستی. نظامی. نشاید گفت من هستم تو هستی که آنگه لازم آید خودپرستی. نظامی. سعدیا چون بت شکستی خود مباش خودپرستی کمتر از اصنام نیست. سعدی. سعدیا پرهیزگاران خودپرستی میکنند ما دهل در گردن و خر در خلاب افکنده ایم. سعدی. خودپرستی خیزد از دنیا و جاه نیستی و حق پرستی خوشتر است. سعدی. ای پسر نیستی ز هستی به بت پرستی ز خودپرستی به. سلمان ساوجی. با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در عین خودپرستی. حافظ. هر جا بتی ببینی مشغول کار او شو هر قبله ای که بینی بهتر زخودپرستی. حافظ
خودخواهی. خودکامی. حالت شخص ازخودراضی. (ناظم الاطباء) : خودپرستی چو حلقه بر در نِه بیخودی را چو حُلّه در بر کش. خاقانی. هر کآرَد با تو خودپرستی شمشیر ادب خورَد دودستی. نظامی. عشق است گره گشای هستی گِردآبه زهاب خودپرستی. نظامی. چون برگذری ز خودپرستی در خود نه گمان بری که هستی. نظامی. نشاید گفت من هستم تو هستی که آنگه لازم آید خودپرستی. نظامی. سعدیا چون بت شکستی خود مباش خودپرستی کمتر از اصنام نیست. سعدی. سعدیا پرهیزگاران خودپرستی میکنند ما دهل در گردن و خر در خلاب افکنده ایم. سعدی. خودپرستی خیزد از دنیا و جاه نیستی و حق پرستی خوشتر است. سعدی. ای پسر نیستی ز هستی به بت پرستی ز خودپرستی به. سلمان ساوجی. با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در عین خودپرستی. حافظ. هر جا بتی ببینی مشغول کار او شو هر قبله ای که بینی بهتر زخودپرستی. حافظ
متأله. معتقد بخداوند. مؤمن بخدا. مقابل دهری. آنکه عالم و امور آن را متکی بر خدایی می داند. (یادداشت بخط مؤلف). متدین. موحد. دیندار. (ناظم الاطباء) : عقل جهان طلب در آلودگی زند عقل خداپرست زند درگه صفا. خاقانی. مگر بشهر شما یک نفر مسلمان نیست خداپرست مگر اندرین بیابان نیست. ؟ ملک بخندید و ندیمان را گفت: چندان که مرا در حق خداپرستان ارادات است و اقرار مراین شوخ دیده را عداوتست و انکار. (گلستان)
متأله. معتقد بخداوند. مؤمن بخدا. مقابل دهری. آنکه عالم و امور آن را متکی بر خدایی می داند. (یادداشت بخط مؤلف). متدین. موحد. دیندار. (ناظم الاطباء) : عقل جهان طلب در آلودگی زند عقل خداپرست زند درگه صفا. خاقانی. مگر بشهر شما یک نفر مسلمان نیست خداپرست مگر اندرین بیابان نیست. ؟ ملک بخندید و ندیمان را گفت: چندان که مرا در حق خداپرستان ارادات است و اقرار مراین شوخ دیده را عداوتست و انکار. (گلستان)