متأله. معتقد بخداوند. مؤمن بخدا. مقابل دهری. آنکه عالم و امور آن را متکی بر خدایی می داند. (یادداشت بخط مؤلف). متدین. موحد. دیندار. (ناظم الاطباء) : عقل جهان طلب در آلودگی زند عقل خداپرست زند درگه صفا. خاقانی. مگر بشهر شما یک نفر مسلمان نیست خداپرست مگر اندرین بیابان نیست. ؟ ملک بخندید و ندیمان را گفت: چندان که مرا در حق خداپرستان ارادات است و اقرار مراین شوخ دیده را عداوتست و انکار. (گلستان)
متأله. معتقد بخداوند. مؤمن بخدا. مقابل دهری. آنکه عالم و امور آن را متکی بر خدایی می داند. (یادداشت بخط مؤلف). متدین. موحد. دیندار. (ناظم الاطباء) : عقل جهان طلب در آلودگی زند عقل خداپرست زند درگه صفا. خاقانی. مگر بشهر شما یک نفر مسلمان نیست خداپرست مگر اندرین بیابان نیست. ؟ ملک بخندید و ندیمان را گفت: چندان که مرا در حق خداپرستان ارادات است و اقرار مراین شوخ دیده را عداوتست و انکار. (گلستان)
عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا (یادداشت بخط مؤلف). تدین. دینداری. (ناظم الاطباء) : در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است. (تاریخ بیهقی). در پرستشگهی گرفته قرار نیستم جز خداپرستی کار. نظامی
عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا (یادداشت بخط مؤلف). تدین. دینداری. (ناظم الاطباء) : در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است. (تاریخ بیهقی). در پرستشگهی گرفته قرار نیستم جز خداپرستی کار. نظامی