جدول جو
جدول جو

معنی خدافل - جستجوی لغت در جدول جو

خدافل(خَ فِ)
جامه های کهنه. خدافر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
- امثال:
غرنی برداک من خدافلی، این مثل در حق کسی زده میشود که بجهت طمع در مال غیر مال خود را ضایع گرداند. قالته امراه رأت علی رجل بر دین فتزوجته طامعه فی یساره فالفته معسراً. بعضی ها آن را به کسر کاف ’برداک’ گفته اند. اصل آن عبارت است از: قاله رجل استعار من امراءه بردیها فالبسها ورمی بخلقان کانت علیه فجائت تسترجع بردیها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ فِ)
جامه های کهنه. (از منتهی الارب). خدافل. (متن اللغه). صاحب متن اللغه می گوید: ’خدافر’ و ’خدافل’ الخلقان من الثیاب التی تبتذل لا واحد لها من لفظها
لغت نامه دهخدا
(غُ فِ)
کبش غدافل، قچقار که پشم دنبش بسیار باشد. بعیر غدافل. (منتهی الارب). بعیر او کبش غدافل، کثیر شعر الذنب. (اقرب الموارد). رجوع به غدفل شود
لغت نامه دهخدا
(غَ فِ)
جمع واژۀ غدفل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غدفل شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
گریزنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
جمع واژۀ خدله. (از منتهی الارب) (از متن اللغه). رجوع به خدل و خدله شود، جمع واژۀ خدل. (متن اللغه). رجوع به خدل شود. صاحب متن اللغه می گوید: خدل و خدله بر کسی که ساق پا یا بازوانش پر باشد، اطلاق می شود و گاه درباره زن یا مرد چاق و پر نیز بکار میرود
لغت نامه دهخدا