جدول جو
جدول جو

معنی خدادوستی - جستجوی لغت در جدول جو

خدادوستی
(خُ)
علاقه مندی به خدا. محبت به خدا. کنایه از باایمانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خدادوست
تصویر خدادوست
(پسرانه)
دوستدار خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خداپرستی
تصویر خداپرستی
عبادت و پرستش خدا، توحید
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
محب خدا. دوست دارندۀ خدا. خداپرست:
خدادوست را گر بدرّند پوست
نخواهد شدن دشمن دوست دوست.
سعدی.
گر پدر دعوی خدایی کرد
من خدادوستم خردپرورد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خُ)
وی پسر مصاحب بیگ افغانی است. در جنگی که بحوالی قلعۀ ناحیۀ النگ افغانستان اتفاق افتاد و همایون شاه پادشاه بابری هندوستان قصد حمله به این قلعه کرد، میزرا کامران که قبلاً بر قلعه دست یافته بود سه پسر خردسال ناموس بیگ را بقتل آورد و از دیوار قلعه بپایین انداخت مردم درونی و بیرونی قلعه از بی مروتی میرزا کامران آزرده خاطر گشتند و سرداربیگ پسر قراچه بیگ و خدادوست پسر میرزا مصاحب بیگ را بکنگره های قلعه بسته و آویختند. رجوع به تاریخ شاهی ص 319 و اکبرنامه ص 264 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ)
عمل خبردوست. عمل جویای خبر. عمل آنکه در پی خبر تازه رود
لغت نامه دهخدا
(خُ پَ رَ)
عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا (یادداشت بخط مؤلف). تدین. دینداری. (ناظم الاطباء) : در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است. (تاریخ بیهقی).
در پرستشگهی گرفته قرار
نیستم جز خداپرستی کار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غَ)
حسین بن عبدالله غنادوستی سرخسی، مکنی به ابوعبدالله. ادیب و شاعر و فقیه بود. نزد قاضی ابوالفضل حارثی و قاضی ابی الحرث حارثی تفقه کرد، و از ابونصر محمد بن علی بن حجاج سرخسی حدیث شنید. این اشعار از اوست:
تبشر فی المنی ببقاء نفسی
و شیب الرأس ینذر بالتفانی
الی کم ذا التسلی بالتمنی
و کم هذا التمادی فی التوانی ؟!
اترضی أن تعیش و انت راض
من الدنیا بتعلیل الامانی.
(انساب سمعانی ورق 411 الف) (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 178)
لغت نامه دهخدا
دشمنی، مقابل دوستی، رجوع به دوستی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نادوستی
تصویر نادوستی
دشمنی مقابل دوستی، بی محبتی عدم علاقمندی
فرهنگ لغت هوشیار
بازرگانی، بیع، تجارت، خریدوفروش، سودا، مبادله، مبیع، معامله، معامله گری
فرهنگ واژه مترادف متضاد