جدول جو
جدول جو

معنی خخ - جستجوی لغت در جدول جو

خخ
(خِ)
کلمه نشانیدن شتران است و عرب آنرا ’ایخ’ گوید. آوازی که بدان شتر را بزانو زدن و خفتن وادارند، آوازی که با آن شتر را امر به نشستن کنند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ لِ ءَ)
مغز از استخوان بیرون کردن. (زوزنی). مغز از استخوان برآوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ لُ)
درخشیدن اخگر و مانند آن. زخ. (ازالمعجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا
(فَخَ)
فروهشتگی هر دو پای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ خَ)
سیاهی. تیرگی. (منتهی الارب) (آنندراج). تاریکی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ خَ خَ)
جمع واژۀ رخ ّ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به رخ ّ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَخْ خِ)
آن که مغز از استخوان برآورده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تمخخ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سلاخخانه
تصویر سلاخخانه
کشتارگاه
فرهنگ لغت هوشیار