جدول جو
جدول جو

معنی خجیرکلا - جستجوی لغت در جدول جو

خجیرکلا
(خَ کَ)
دهی است از دهستان اورزود بخش نور شهرستان آمل. واقع در 12هزارگزی بلده و 41هزارگزی خاور شوسۀ چالوس (حدود کندوان). موقعیت این ناحیه کوهستانی و سردسیر است با 380 تن سکنه که مازندرانی و فارسی زبانند. این ده از چشمه سار مشروب می شود و محصولش غلات و لبنیات و حبوبات است. اهالی بکشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه آنجا مالرو است. در زمستان اکثر سکنه برای تأمین معاش بصورت کارگری بحدود آمل میروند. ساکنین قراء دهستان اورزود از کوههای این آبادی گچ استخراج مینمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 150 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَجْ جا کَ)
دهی است از دهستان کیاکلا از بخش مرکزی شهرستان شاهی، در 13 هزارگزی شمال غربی شاهی و یک هزارگزی جنوب راه شاهی به بابل، دردشت معتدل مرطوبی واقع است و 520 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش برنج و پنبه و غلات و کنف و کنجدو ابریشم و باقلا و شغل اهالی زراعت و صید ماهی در رود خانه تالار است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع در 42هزارگزی جنوب نوشهر با 150 تن جمعیت. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از بخش چهاردانگه شهرستان ساری. سکنۀ آن 330 تن. آب آن از چشمه سار. راه آن ماشین رو. صنایع دستی زنان آنجا شال وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان اسفیورد شورآب است که در بخش مرکزی شهرستان ساری واقع است و 470 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خَ کَ)
دهی است از دهستان بالا تجن بخش مرکزی شهرستان قائم شهر (شاهی سابق). واقع در 9هزارگزی جنوب باختری قائم شهر. دارای 1655 تن سکنه. آب آن از نهر هتکه رود خانه تالار و محصول آن برنج، غلات، پنبه، توتون، مرکبات، صیفی و سیب می باشد. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی پارچه، ابریشم و کرباس بافی است. راه آنجا مالرو و بنای زیارتگاه سیدحسن و سیدحیدر از ابنیۀ قدیمی آنجاست. این آبادی از خطیرکلا، تیرخیل و باغشت تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ جیرْ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان، در 12 هزارگزی مغرب لاهیجان در جلگۀ معتدل هوایی مرطوب واقع است و 492 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و استخر و محصولش برنج و چای و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَجْجا کَ)
دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر، در 18 هزارگزی مغرب چالوس و 4 هزارگزی جنوب جادۀ چالوس به شهسوار در دشت معتدل مرطوبی واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سردآب رود و محصولش برنج و لبنیات و مرکبات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
موضعی از بارفروش مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 119 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
قصبه ای است از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل با 5000 تن سکنه. آب آن از رود خانه بابل و چاه. محصول آن پنبه، صیفی، غلات، سبزی، حبوب و کنجد است. در حدود 50 باب دکان و پاسگاه شهربانی و شعبه شهرداری و محضر رسمی مرکز حوزۀ آمار و مدرسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هََ کَ)
یکی از دهات مازندران در حدود بارفروش و فرح آباد. (ازمازندران و استرآباد رابینو، ترجمه فارسی ص 160)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان لاله آباد بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان اوزرود نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای شهرستان علی آبادکتول
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرزمین
فرهنگ گویش مازندرانی
خوب، زیبا، رک، بدون رودربایستی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالا تجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی