جدول جو
جدول جو

معنی خجواء - جستجوی لغت در جدول جو

خجواء
(خَجْ)
زن فراخ شرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گشادی بین دو دهانۀ دوطرف جهاز شتر. (از متن اللغه). الواسعه مشق الجهاز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ جَ)
خجوجی. رجوع به خجوجی در این لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
زنی که اسفل شکم وی فروهشته باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (متن اللغه). بنابر قیاس باید مذکر آن ’اخثی’ باشد ولی صورت مذکر آن دیده نشده است. (از منتهی الارب) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
اذن خذواء گوش سبک و سست شنوا. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از ناظم الاطباء). ’اتان خذواء’، ماده خر سست گوش. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام دو اسبند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَجْ)
ناقه سجواء، شتر ماده که وقت دوشیدن آرام و قرار گیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، امراءه سجواءالطرف، زن آرمیده چشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
عنز دجواء، بز مادۀ تمام موی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مفازه شجواء، بیابان سخت گذار. (منتهی الارب). بیابان صعب المسلک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُ جَ)
یازیدن. یا آن نحواء است با حای مهمله. (منتهی الارب). رجوع به نحواء شود
لغت نامه دهخدا
(تَ عَ بُ)
پیاپی شدن گرسنگی بر کسی، آتش ندادن آتش زنه. یقال: خوی الزند، خالی شدن خانه از اهل خود. منه: ’خوت الدار’ یا ’خویت الدار خیاً، خویاً، خواۀ، خوایهً’، ویران شدن و خراب شدن، تهی شدن شکم زن بزادن بچه. یقال: ’خوت المراءه’ یا ’خویت المراءه خوی و خواء ،’ غذا نخوردن زن بوقت زادن بچه، بی باران شدن ستارگان. گذشتن مدت نوء نجمی بی باران (مفاتیح). منه: خوت النجوم، ربودن چیزی را. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خوی الشی ٔ
لغت نامه دهخدا
تصویری از سجواء
تصویر سجواء
اشتر رام مادینه، آرمیده چشم زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فجواء
تصویر فجواء
پهندشت
فرهنگ لغت هوشیار
راز و نیاز (در تازی واژگان نجواء و نجوی هر دو آمده است نجوی افزوده بر نجواء مانک های دیگری نیز دارد که در جای خود خواهد آمد)
فرهنگ لغت هوشیار