جدول جو
جدول جو

معنی ختیعه - جستجوی لغت در جدول جو

ختیعه
(خَ عَ)
انگشتوانه تیراندازان از چرم. (دهار). زهگیر. چله گیر و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (= ابهام) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف). ج، ختایع، انگشتوانه. ج، ختایع. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَیَ)
هویداگردیدن. برآمدن بسوی بیابان. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (متن اللغه) (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
نوعی از طعام که از گوشت ریزه سازند و بفارسی شامی گویند. (از ناظم الاطباء). نوعی از طعام یا گوشت ریزه است شامیان را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
زن فاجره، زن که دوتاه شود از نرمی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
خسیس ترین. منه: خسیعهالقوم، خسیس ترین قوم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
آواز شکم اسب. (منتهی الارب) (ازتاج العروس) (از لسان العرب) (از البستان) ، دو گوشت پارۀ کاواک که آن آواز برآید. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، آواز توجبه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). آواز سیل و سیلاب. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
مؤنث خلیع و آن زنی است که عاجز گرداند اهل خود را بجنایت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
بلا. درد. کسالت. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سختی. رنج. محنت. (از منتهی الارب) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ عَ یا خُ تْ عَ)
پلنگ ماده. (از منتهی الارب) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
چهل عدد از گوسپند. فی الحدیث: فی التیعه شاه یا ادنی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن قدر از حیوان که در زکوه واجب باشد. کاءنها الجمله التی للسعاه الیها سبیل من تاع الیه، ای ذهب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدیعه
تصویر خدیعه
مکر، فریب، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختلعه
تصویر ختلعه
هویدا گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیعه
تصویر خلیعه
بی پروائی و رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار