جدول جو
جدول جو

معنی ختیت - جستجوی لغت در جدول جو

ختیت(خَ)
خسیس. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) (معجم الوسیط) (منتهی الارب) ، ناقص. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) (منتهی الارب) (تاج العروس). منه: لایحرم الضعیف الختیت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ختیت
زفت، نارسا
تصویری از ختیت
تصویر ختیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشیت
تصویر خشیت
ترس از عظمت خداوند، ترس، بیم
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
فربه. جسیم. کلان. سمین. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
حقیر. فرومایه. خبیث. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس) (متن اللغه). خسیس
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نوعی از پوشش درشت است که درویشان پوشند. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
بلا. درد. کسالت. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سختی. رنج. محنت. (از منتهی الارب) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(خِ تْ تی)
غدرکن. فریبنده. (متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به خیتر شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
غدرکننده. فریبنده. خیانت کننده. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مرد لافزن بدروغ
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ)
نام آبی بوده است به عالیه و در آن اشجع و عبس شریک بوده اند. نابغۀ ذبیانی در وصف آن آورده است:
الی ذبیان حتی صبحتهم
و دونهم الربائع والخبیت
و نیز کثیر گفته است:
و فی الیاس عن سلمی و فی الکبر الذی
اصابک شغل للمحب المطالب
فدع عنک سلمی اذاتی النأتی دونها
وحلت باکناف الخبیت فغالب.
(از یاقوت در معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
سیاهی که با آن ابرو راسیاه تر کنند. از مایه های زینت زنان، نوعی سیاهی برای زینت. (یادداشت بخط مؤلف) ، چیزی که با آن خال مصنوعی در روی گذارند. آنچه زنان بدان برنگ سیاه خال بر رخسار گذارند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مختون. ختنه کرده شده. آنکه او را ختنه کرده باشند. (از متن اللغه) (منتهی الارب) (معجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا
(وْ کَ دَ)
خر بودن. کنایه از حماقت و سفاهت و نادانی است. (یادداشت بخط مؤلف).
- امثال:
کرۀ خر از خریت پیش پیش مادر است
لغت نامه دهخدا
(خِرْ ری)
راهبر استاد. راهنمای دانا. (از اقرب الموارد). دلیل حاذق. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خرارت و خراریت: اما الفقه فهو (ای ابوجعفر الطوسی) خریت هذه الصناعه زمام الانقیاد... (روضات الجنات)،
{{اسم}} مجازاً محک. مقیاس. معیار. ملاک. میزان. اندازه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
ابن راشد ناجی در کتاب فتوح سیف بن عمر از او نام برده است و از طریق زید بن اسلم آورده که خریت بن راشد رسول خدا را بین مکه و مدینه دروفد بنی سلمه بن لوی ملاقات کرد و پیغمبر به کلام آنها گوش داد و سپس به قریش گفت اینان قوم شدیدالخصومتی اند. سیف می گوید در جنگ جمل خریت به مضر بود و عبدالله بن عامر او را عاملی کوره ای از کوره های فارس داد. زبیر بن بکار می گوید خریت با علی علیه السلام بود تا آنکه حکمین حکم خود را دادند پس او علی را ترک کرد و بفارس رفت و علم مخالفت برافراشت و علی علیه السلام معقل بن قیس را با لشکری بسوی او فرستاد او نیز از عرب و نصاری مردم گرد کرد و بعرب دستور منع صدقه داد و بنصاری منع جزیه پس کثیری از نصاری که مسلمان شده بودند مرتد گشتند تا آنکه معقل به جنگ آنان رفت و رایتی برانگیخت و گفت هر که بزیر این رایت آید ایمن است پس کثیری از قوم خریت بزیر رایت او رفتند و از جان تأمین یافتند و بقیه شکست خوردند و در این واقعه خریت کشته شد. (از اصابه قسم اول ص 109). او را خریت الناجی نیز می گویند. رجوع شود به اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 348
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ کَ دَ)
ترس. خوف. بیم. هراس منسوب بعظمت و مهابت. (یادداشت بخط مؤلف) :
قصۀ خرگوش و پیل آری و آب
خشیت پیلان زمه در اضطراب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(شِ)
غبار بالابرآمده. (منتهی الارب). شخّیت. (منتهی الارب). و رجوع به شخیت شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
پست ناآمیخته، آرد سپید، پست کم روغن، غبار بلند رفته. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بسیار درشت از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شدید. صلب. و اصل آن سخت فارسی است معرب شده به سختیت تغییر یافته است، باریک از هر چیزی. (المعرب جوالیقی ص 179)
لغت نامه دهخدا
(خُ یَ)
نهان. خفیه:
گرچه کنون تیره و در خفیت است.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از کتیت
تصویر کتیت
آوای جوش جوش دیگ، زفت (بخیل)
فرهنگ لغت هوشیار
کوفته، ریز ریز، نانریزه خرده نان، نانسوده خرده نان خشک که در آشپزی به کار برند کوفته و ریزه ریزه کردن، نان خشک نرم ساییده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صتیت
تصویر صتیت
غریو، گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتیت
تصویر شتیت
پراکنده، دورازهم چون دندان ها دندان گشاده پراکنده، جمع شتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیت
تصویر خمیت
فربه، جسیم، کلان، سمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشیت
تصویر خشیت
ترس، خوف، بیم و هراس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریت
تصویر خریت
واژه ساختگی و نادرست خرخری راهبر استاد دانا حماقت ابلهی: (خریتش گل کرد) توضیح (خر) فارسی را بعلامت مصدر جعلی (یت) پیوسته اند و آن غلط مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختیر
تصویر ختیر
ترفند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبیت
تصویر خبیت
پلید، ناپاک، ضد طیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتیت
تصویر اتیت
فرانسوی آماس گوش
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی سخت، نازک و باریک، پست ناآمیخته، کم روغن، گرد برخاسته، آرد سپید، درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متیت
تصویر متیت
شانه کرباس شانه جولاهگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتیت
تصویر شتیت
((شَ))
پراکنده، جمع شتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتیت
تصویر فتیت
((فَ))
کوفته و ریزه ریزه کرده، نان خشک نرم ساییده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشیت
تصویر خشیت
((خَ یَ))
ترسیدن، بیم داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشیت
تصویر خشیت
فروتنی
فرهنگ واژه فارسی سره