جدول جو
جدول جو

معنی ختی - جستجوی لغت در جدول جو

ختی
نام قریه ای است به افغانستان در بیست و چهار هزار و پانصدگزی غرب قیصار از توابع حکومت میمنه: این نقطه بر خط 6 درجه و 1 دقیقه و 18 ثانیۀ طول شرقی و خط 35 درجه و 41 دقیقه و 12 ثانیۀ عرض شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
ختی
(خُتْ تا)
شهری است از شهرهای باب الابواب. (از یاقوت در معجم البلدان) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ختی
(خُتْ تی)
یحیی بن موسی بن خت بلخی. ختی از عبدالله بن نمیر کوفی و ابی اسامه کوفی و عبدالرزاق و جز اینها روایت کرد. وی از ثقات است و موسی بن هارون و عبدالرحمن و جعفر بن محمد قریانی از او حدیث کردند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
ختی
سفره ی پارچه ای مربع شکل که آن را دامنی نیز گویند و در هنگام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بختی
تصویر بختی
شتر قوی هیکل، شتر دوکوهانه، نوعی شتر تنومند و سرخ رنگ بومی شرق ایران، برای مثال پای مسکین پیاده چند رود / کز تحمل ستوه شد بختی (سعدی - ۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
خسیس. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) (معجم الوسیط) (منتهی الارب) ، ناقص. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) (منتهی الارب) (تاج العروس). منه: لایحرم الضعیف الختیت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مختون. ختنه کرده شده. آنکه او را ختنه کرده باشند. (از متن اللغه) (منتهی الارب) (معجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نوعی از پوشش درشت است که درویشان پوشند. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
بلا. درد. کسالت. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سختی. رنج. محنت. (از منتهی الارب) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(خِ تْ تی)
غدرکن. فریبنده. (متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به خیتر شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
غدرکننده. فریبنده. خیانت کننده. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مرد لافزن بدروغ
لغت نامه دهخدا
منسوب به تخت (لوحی که کودکان بروی آن علم و عمل خط می آموزد)، مهر خاتم سنگی، صدر سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تازی پارسی است و بر گرفته از پختی برابر با افغانی نوعی شتر قوی و سرخ رنگ که در خراسان و کرمان یافت میشود شتر قوی هیکل دو کوهانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختیت
تصویر ختیت
زفت، نارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختیر
تصویر ختیر
ترفند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بختی
تصویر بختی
((بُ))
شتر قوی هیکل دو کوهانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تختی
تصویر تختی
Flatness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تختی
تصویر تختی
platitude
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تختی
تصویر تختی
düzlük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تختی
تصویر تختی
평평함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تختی
تصویر تختی
平坦さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تختی
تصویر تختی
שטחיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تختی
تصویر تختی
समतलता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تختی
تصویر تختی
datar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تختی
تصویر تختی
ความราบเรียบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تختی
تصویر تختی
плоскость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تختی
تصویر تختی
vlakheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تختی
تصویر تختی
planitud
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تختی
تصویر تختی
planarità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تختی
تصویر تختی
planitude
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تختی
تصویر تختی
平坦
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تختی
تصویر تختی
płaskość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تختی
تصویر تختی
рівність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تختی
تصویر تختی
Flachheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تختی
تصویر تختی
lindi
دیکشنری فارسی به سواحیلی