امراءه مختلعه، زن آرزومند جماع. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن طلاق داده شده به طلاق خلع. زنی که مهر خود را به شوی خود بذل کرده است تا او را طلاق دهد. رجوع به طلاق و طلاق خلع و اختلاع شود
امراءه مختلعه، زن آرزومند جماع. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن طلاق داده شده به طلاق خلع. زنی که مهر خود را به شوی خود بذل کرده است تا او را طلاق دهد. رجوع به طلاق و طلاق خلع و اختلاع شود
انگشتوانه تیراندازان از چرم. (دهار). زهگیر. چله گیر و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (= ابهام) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف). ج، ختایع، انگشتوانه. ج، ختایع. (مهذب الاسماء)
انگشتوانه تیراندازان از چرم. (دهار). زهگیر. چله گیر و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (= ابهام) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف). ج، خَتایِع، انگشتوانه. ج، خَتایِع. (مهذب الاسماء)
نام شهری بوده است از خزران بابارۀ محکم و نعمت. صاحب حدود العالم درباره آن چنین آرد:... ختلع، لکن سور مسط (= مسقط؟ شهرهایی اندر خزران همه بارهای محکم و نعمت و خواستۀ ملک خزران بیشتر از باژ دریاست. (حدود العالم چ ستوده ص 193)
نام شهری بوده است از خزران بابارۀ محکم و نعمت. صاحب حدود العالم درباره آن چنین آرد:... ختلع، لکن سور مسط (= مسقط؟ شهرهایی اندر خزران همه بارهای محکم و نعمت و خواستۀ ملک خزران بیشتر از باژ دریاست. (حدود العالم چ ستوده ص 193)
پارۀ بلند از زمین و پشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کدخان مرتجل باعلی تلعه. (اقرب الموارد) ، نشیب. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : و انی متی اهبط من الارض تلعه. (اقرب الموارد) ، آبراهه و دهانۀ فراخ وادی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد شود، و فی المثل: لایمنع ذنب تلعه، یضرب للذلیل الحقیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، الحدیث فیجی مطر لایمنع منه ذنب تلعه، یرید کثرته و انه لایخلو منه موضع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، و در حق کسی که اعتماد را نشاید گویند: لا اثق بسبیل تلعتک وما اخاف الا من سبیل تلعتی، یعنی نمی ترسم مگر از بنی اعمام و اقارب خویش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
پارۀ بلند از زمین و پشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کدخان مرتجل باعلی تلعه. (اقرب الموارد) ، نشیب. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : و انی متی اهبط من الارض تلعه. (اقرب الموارد) ، آبراهه و دهانۀ فراخ وادی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد شود، و فی المثل: لایمنع ذنب تلعه، یضرب للذلیل الحقیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، الحدیث فیجی مطر لایمنع منه ذنب تلعه، یرید کثرته و انه لایخلو منه ُ موضع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، و در حق کسی که اعتماد را نشاید گویند: لا اثق بسبیل تلعتک وما اخاف الا من سبیل تلعتی، یعنی نمی ترسم مگر از بنی اعمام و اقارب خویش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)