جدول جو
جدول جو

معنی خبنات - جستجوی لغت در جدول جو

خبنات(خُ بُ / خَ بَ)
غدر، دروغ، اصلاح کاری در یک بار و فساد آن در بار دیگر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : یقال انه لذوخبنات. در اقرب الموارد آمده است که ’خنبات’ نیز بدین معنی است یعنی انه لذو خنبات بجای انه لذو خبنات مستعمل است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنات
تصویر بنات
بنت ها، دختران، جمع واژۀ بنت
فرهنگ فارسی عمید
نام قسمتی از جنوب طهران، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ خان و خانه و بمعنی کاروانسراها میباشد: بعضی صحابه گفتند، یا رسول اﷲ این خانات و مساکن که در راه شام است ... (فتوح ص 4)، ضحاک گفت: خاناتی که مسافران در او فرودآیند، (فتوح ص 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ شِ)
جمع واژۀ خشنه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ نُ / خَ نَ)
غدار. دروغزن. (از منتهی الارب). خنبات.
- ذوخنبات، صاحب غدر و دروغ یا کسی که باری اصلاح می کند و باری افساد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ ابنه، یعنی دختر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنات
تصویر بنات
دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات
تصویر بنات
((بَ))
جمع بنت، دختران
فرهنگ فارسی معین
دختران
متضاد: ابنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد