عیسی بن ابوعیسی خباط. اهل کوفه است و از شعبی و نافع روایت میکند. او در عین حال درزیگر بوده و او را خیاط نیز مینامند و چون گندم می فروخته حناّط نیز لقب داشته است و بقول ابن اثیر بسال 151 ه. ق. درگذشت. (از لباب الانساب ابن اثیر ص 342)
عیسی بن ابوعیسی خباط. اهل کوفه است و از شعبی و نافع روایت میکند. او در عین حال درزیگر بوده و او را خیاط نیز مینامند و چون گندم می فروخته حناّط نیز لقب داشته است و بقول ابن اثیر بسال 151 هَ. ق. درگذشت. (از لباب الانساب ابن اثیر ص 342)
مرضی است جنون گونه. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ازمعجم الوسیط) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از البستان). حالتی است چون حیرت و سرگشتگی: لرزلرزان وبترس و احتیاط می نهد پا تا نیفتد در خباط. مولوی. در ره اسلام و بر پل صراط سردرآید همچو آن خر از خباط. مولوی. لاجرم بسیار کوشد از نشاط مست ادب بگذاشت آمد در خباط. مولوی. سر بریدندش که این است احتیاط تا نزایدخصم و نفزاید خباط. مولوی. احتیاطش کرد از سهو و خباط چون قضا آید چه سود از احتیاط. مولوی
مرضی است جنون گونه. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ازمعجم الوسیط) (از متن اللغه) (از تاج العروس) (از البستان). حالتی است چون حیرت و سرگشتگی: لرزلرزان وبترس و احتیاط می نهد پا تا نیفتد در خباط. مولوی. در ره اسلام و بر پُل ِ صراط سردرآید همچو آن خر از خباط. مولوی. لاجرم بسیار کوشد از نشاط مست ادب بگذاشت آمد در خباط. مولوی. سر بریدندش که این است احتیاط تا نزایدخصم و نفزاید خباط. مولوی. احتیاطش کرد از سهو و خباط چون قضا آید چه سود از احتیاط. مولوی
علامتی که در صورت گذارند و آن از جهت پهنا بسیار بزرگ است. این علامت از آن بنی سعد میباشد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از معجم الوسیط) (از البستان) (از منتهی الارب) ، داغی که بر ران گذارند. ج، خبط. (از متن اللغه) (از معجم الوسیط) (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، گشنی. ضراب. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از منتهی الارب) (از متن اللغه)
علامتی که در صورت گذارند و آن از جهت پهنا بسیار بزرگ است. این علامت از آن بنی سعد میباشد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از معجم الوسیط) (از البستان) (از منتهی الارب) ، داغی که بر ران گذارند. ج، خبط. (از متن اللغه) (از معجم الوسیط) (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، گشنی. ضراب. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از منتهی الارب) (از متن اللغه)
رشته هایی که استخوان ها یا غضروف ها را به هم پیوند می دهد، مهمان سرای میان راه، کاروان سرا، خانقاه یا مکانی برای سکونت طلاب و درویشان، کنایه از دنیا، جهان
رشته هایی که استخوان ها یا غضروف ها را به هم پیوند می دهد، مهمان سرای میان راه، کاروان سرا، خانقاه یا مکانی برای سکونت طلاب و درویشان، کنایه از دنیا، جهان
ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان پنجمین ماه سال سریانی ماخوذ از نام یازدهمین ماه سال یهودیان که تقریبا بر آن منطبقاست. این ماه در 31 ژانویه تقویم رومی شروع می شود و شامل 28 روز است و در هر چهار سال یک روز کبیسه بدین روزها افزوده می گردد
ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان پنجمین ماه سال سریانی ماخوذ از نام یازدهمین ماه سال یهودیان که تقریبا بر آن منطبقاست. این ماه در 31 ژانویه تقویم رومی شروع می شود و شامل 28 روز است و در هر چهار سال یک روز کبیسه بدین روزها افزوده می گردد