- خباس
- پروه (غنیمت)، شیر بیشه، بنده، ستمکار
معنی خباس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داد خواهی
پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
زن بد خوی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
آس عصاری
شیر بیشه
فساد، تباهی
مرضی است جنون گونه
گرد آورنده
نان پز، نانوا
جمع خبار، زمین های نرم، سوراخ های کلاکموش
هر نوتار
جوش دریا، آشوب دریا
خم فروش خمگر آسی که باخر گردانند، آسی که با چاروا گردانند (اعم از خر و گاو و جز آنها)، یا خراس خراب. آسمان
غارتگر، رباینده، دزد
پنج پنج
ترس، بیم، هراس
شیطان، دیو که وسوسه کند
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
شیطان، کنایه از شیطان صفت، بدکار
فساد، تباهی، نقصان، رنج، دیوانگی
چهاردیواری بدون سقف برای نگه داری چهارپایان، برای مثال خدنگش بیشه بر شیران کند تنگ / کمندش دشت بر گوران خباکا (رودکی - ۶۸)
نانوا، آنکه نان می پزد و می فروشد، نان فروش
اشتباه، مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان، یکی را به جای دیگری گرفتن، کاری به غلط انجام دادن، سهو، خطا
ترشرو و بد اخم
بزرگسر، فربه منگنه
پوشاک، پوشش، بالاپوش، جامه
((خَ))
فرهنگ فارسی معین
چهاردیواری سرگشاده که گاو و گوسفند و دیگر چارپایان را در آن نگاه داری کنند، کنایه از جای خفه و تنگ
((لِ))
فرهنگ فارسی معین
پوشاک، رخت، جامه
لباس بعد از عید: کنایه از چیز خوبی که چون دیرتر از وقت مناسب به دست آید دیگر به درد نخورد
لباس بعد از عید: کنایه از چیز خوبی که چون دیرتر از وقت مناسب به دست آید دیگر به درد نخورد