- خاگ
- تخم مرغ
معنی خاگ - جستجوی لغت در جدول جو
- خاگ
- تخم مرغ، جسمی مغذی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید می شود، آسینه، مرغانه، آستینه
- خاگ
- تخم مرغ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوراکی است ساخته از تخم مرغ که زرده و سفیده را بهم زده و در روغن سرخ کنند و گاهی هم شکر میریزند
خوراکی که از به هم زدن زرده و سفیدۀ تخم مرغ و سرخ کردن آن در روغن تهیه می شود
ویژه
تربت
ملحی است معدنی و بلوری شکل و ترکیب آن عبارت است از سولفات مضاعف آلومینیوم با یکی از فلزات قلیایی است. این فلزات همه متحدالشکل و به صورت سیستمهای منظم با 24 ملکول آب متلور میشوند. مزه آنها شیرین و قابض است و معمولا در آب حل میگردند جمع زاجات. یا زاج آهن زاج سبز. یا زاج ابیض زاج سفید. یا زاج احمر قسمتی از زاج سفید مایل به سرخی است وجوف آن سیاه و با تجاویف و ثقبه ها و غلیظ تر از دیگر اقسام و در جمیع افعال مانند آنهاست. یا زاج اخضر زاج سبز. یا زاج اسود زاج کفشگران. یا زاج اساکفه زاج کفشگران. یا زاج اصفر زاج زرد. یا زاج بلور زاج سفید شب یمانی. یا زاج پتاسیم (پطاسیم) زاج معمولی. یا زاج زرد بهترین قسم زاج است و افضل آن برنگ طلایی و درخشنده است و سوخته آن لطیفتراست زاج اصفر. یا زاج سبز سولفات دوفر زاج آهن. یا زاج سفید زاج معمولی سولفات مضاعف پتاس و آلمین. یا زاج سیاه زاج کفشگران. یا زاج کبود کات کبود سولفات مس. یا زاج کفشگران قسمی از زاج سفید است که چون آب بدان رسد سیاه گردد طبیعت آن مانند اقسام دیگر و قابضتر از آنهاست زاج اساکفه مالیطرنا ملیطرنا. یا زاج معمولی مرکب از یک ملوکول سولفات آلومینیوم و یک ملکول سولفات پتاسیم و 24 ملکول آب و آن جسمی است سفید رنگ در آب سرد کم محلول ولی در آب گرم محلول است دارای طعمی قابض است و در 100 درجه حرارت آب خود را از دست میدهد و در حرارت بیشتر به شکلی مخصوص شبیه به قارچ در می آید
درختی است زیبا از تیره شاه پسند دارای برگهایی پهن کامل متقابل که در سطح تحتانی رگبرگهایش کاملا برجسته و نمایانند. گلهایش منظم و دارای آرایش گرزن و خوراکی است. چوب این درخت بسیار مرغوب و مقاوم است و در ساختمان کشتیها بکار میرود دلب هندی
نقطه سیاه بر روی پوست بدن، دلجوی، دلربای، دل آرای، نیک اختر برادر مادر، دائی برادر مادر، دائی
آنچه طبقه ظاهری زمین را تشکیل داده گیاهها و درختان را میرویاند، بمعنی زمین و کشور هم میگویند آنچه که بخشی از سطح کره زمین را پوشانده موجب رویاندن نباتات شود تراب، زمین، مملکت کشور، قبر گور، فروتن متواضع سلیم النفس، چیز بی قدر و قیمت بکار نیامدنی
ترسو، نام روستایی در خراسان خواف هم آوای خوان نوش ته می شود
جادوگر افسونگر
ویژ، برجسته، برگزیده، یگانه تک یکتا مخصوص ویژه اختصاصی مقابل عام، ممتاز اعلی، برگزیده قوم. یا خاص و عام. همه افراد افراد برگزیده و افراد عادی، امری که نسبت بامر دیگر محدودتر و کم وسعت تر باشد مانند انسان نسبت به حیوان که انسان خاص است و حیوان عام، مال متعلق بشاه مقابل خرجی. یا خاص و خرجی. مخصوص و ممتاز و متعارفی و معمول، اموال واملاک شاه و بیت المال رعایا، خالصه، قسمی پارچه تافته
چرک بدن و جامه را گویند
رئیس، امیر، بزرگ
نا پخته، نارس، نا آزموده
تیغ درخت، سیخهای نوک تیز که در شاخه های درختان و گیاهها میروید و هر چیز شبیه بان
زغن
ارمنی خاج
زعن غلیواج موش گیر حداه
بی بهرگی این واژه پارسی نیز هست برابر با باز پس افکنده باز پس افکنده
ملخ
در زیر دندان نرم کردن
تباهی، فساد، بد ذاتی
چلیپا، صلیب، در علم زیست شناسی گشنیز، در ورق بازی گشنیز
نرمۀ گوش
نرمۀ گوش
نغمه، سرود، عیش و طرب، راگ ورنگ
خواب، پرز، کرک مثلاً خاو مخمل
ناپخته، نارس، کال، کنایه از نا آزموده، بی تجربه، برای مثال تا به دکّان و خانه درگروی / هرگز، ای خام، آدمی نشوی (سعدی - ۱۲۰)
ویژگی چیزی که دست کاری نشده و در حالت طبیعی آن تغییری نداده باشند مثلاً نفت خام، دباغی نشده (چرم)، جوشانده نشده، دوال، کمند
خام شدن: کنایه از غافل شدن، فریب خوردن
ویژگی چیزی که دست کاری نشده و در حالت طبیعی آن تغییری نداده باشند مثلاً نفت خام، دباغی نشده (چرم)، جوشانده نشده، دوال، کمند
خام شدن: کنایه از غافل شدن، فریب خوردن
ساج، درختی شبیه درخت چنار با برگ های پهن و نوک تیز و گل های کوچک و میوه ای شبیه پسته که چوب آن زیبا بسیار سخت محکم و بادوام است و برای ساختن بعضی از اشیای چوبی به کار می رود
سنگ پا
نوعی پارچۀ کتان
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنجبرای مثال ز روی کسوت اگرچند امتیازی نیست / ولیک اطلس و اکسون توان شناخت ز خاز (ابن یمین - ۱۱۱)
نوعی پارچۀ کتان
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کورس، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
خاشاک
مادر زن، مادر شوهر
عاشق شوریده، شیدا
مادر زن، مادر شوهر
عاشق شوریده، شیدا
محدوده یا نقطۀ تیره رنگ بر روی پوست بدن، لکۀ کوچک یا نقطۀ سیاه بر روی چیزی، نقطۀ وحدت در تصوف
دایی، برادر مادر، خالو
خال خال: دارای خال بسیار، خال خالی
خال زدن: خال کوبی
دایی، برادر مادر، خالو
خال خال: دارای خال بسیار، خال خالی
خال زدن: خال کوبی
مقابل عام، ویژه، مخصوص، برگزیده، معین، انحصاری