خاکی، خاک آلود: این لب خاکین ما را در سفالین باده ده، خاقانی، خونین دلی بصبر سر اندوده وز سرشگ خاکین رخی چو کاه گل اندود می بریم، خاقانی، و این نواحی در میان شکسته ها و نشیب افزارهای خاکین و سنگین ... (فارسنامۀ ابن بلخی ص 143)
خاکی، خاک آلود: این لب خاکین ما را در سفالین باده ده، خاقانی، خونین دلی بصبر سر اندوده وز سرشگ خاکین رخی چو کاه گل اندود می بریم، خاقانی، و این نواحی در میان شکسته ها و نشیب افزارهای خاکین و سنگین ... (فارسنامۀ ابن بلخی ص 143)
آلوده به خاک، خاک آلود، تهیه شده از خاک، رنگی شبیه قهوه ای روشن مانند رنگ خاک، به رنگ خاک، کنایه از آدمی، مردم، مقابل آبی، مربوط به خشکی، کنایه از فروتن، افتاده، برای مثال بنی آدم سرشت از خاک دارند / اگر خاکی نباشد آدمی نیست (سعدی - ۱۰۶)، کنایه از خوار، ذلیل، کنایه از فروتن بودن، افتاده بودن
آلوده به خاک، خاک آلود، تهیه شده از خاک، رنگی شبیه قهوه ای روشن مانند رنگ خاک، به رنگ خاک، کنایه از آدمی، مردم، مقابلِ آبی، مربوط به خشکی، کنایه از فروتن، افتاده، برای مِثال بنی آدم سرشت از خاک دارند / اگر خاکی نباشد آدمی نیست (سعدی - ۱۰۶)، کنایه از خوار، ذلیل، کنایه از فروتن بودن، افتاده بودن
جمع واژۀ خاکی (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع)، آدمیان، (شرفنامۀ منیری) : خاکیانی که زادۀ زمیند ددگانی بصورت آدمیند، نظامی، شاهد نو، ف تنه افلاکیان نوخط فرد، آینۀ خاکیان، نظامی، ، مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، خواران، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374) : خاکیان جگر آتش زده از باد سموم آبخور خاک در حضرت علیا بینند، خاقانی، آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند، خاقانی، از پی خونریز جان خاکیان شهربندی شد فلک در کوی تو، خاقانی، تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابر در قدم خاکیان هر چه که داری ببار، خاقانی، جور نگر کز جهت خاکیان جغد نشانم بدل ماکیان، نظامی، چون گریزانی ز نالۀ خاکیان غم چه ریزی بر دل غمناکیان، مولوی، ، مردگان، (اشتنگاس)
جَمعِ واژۀ خاکی (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع)، آدمیان، (شرفنامۀ منیری) : خاکیانی که زادۀ زمیند ددگانی بصورت آدمیند، نظامی، شاهد نو، ف تنه افلاکیان نوخط فرد، آینۀ خاکیان، نظامی، ، مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، خواران، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374) : خاکیان جگر آتش زده از باد سموم آبخور خاک در حضرت علیا بینند، خاقانی، آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند، خاقانی، از پی خونریز جان خاکیان شهربندی شد فلک در کوی تو، خاقانی، تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابر در قدم خاکیان هر چه که داری ببار، خاقانی، جور نگر کز جهت خاکیان جغد نشانم بدل ماکیان، نظامی، چون گریزانی ز نالۀ خاکیان غم چه ریزی بر دل غمناکیان، مولوی، ، مردگان، (اشتنگاس)
هاکن، نام چند تن از سلاطین نروژ است و معروفترین آنها عبارتند از: هاکین اول 936 میلادی 958 میلادی هاکین ششم 1247 میلادی 1263 میلادی هاکین هفتم 1350 میلادی 1363 میلادی هاکین اول در ترویج و نشر دین مسیح فعالیت شدیدی نمود تا آنجا که جان را در سر این سودا گذارد، هاکین ششم، جزائر ایسلند، گروئنلند و شتلاند را ضبط نمود و برخی از قوانین را وضع کرد، هاکین هفتم سوئد را هم بر کشور خویش ملحق ساخت، ولی جذب قلوب سوئدیان برایش میسر نشد و در نتیجه وی را خلع کردند، بعدها زوجه اش مارگریت که دختر پادشاه دانمارک بود از سوئد و نروژ مملکت واحدی تشکیل داد، (قاموس الاعلام ترکی)
هاکن، نام چند تن از سلاطین نروژ است و معروفترین آنها عبارتند از: هاکین اول 936 میلادی 958 میلادی هاکین ششم 1247 میلادی 1263 میلادی هاکین هفتم 1350 میلادی 1363 میلادی هاکین اول در ترویج و نشر دین مسیح فعالیت شدیدی نمود تا آنجا که جان را در سر این سودا گذارد، هاکین ششم، جزائر ایسلند، گروئنلند و شتلاند را ضبط نمود و برخی از قوانین را وضع کرد، هاکین هفتم سوئد را هم بر کشور خویش ملحق ساخت، ولی جذب قلوب سوئدیان برایش میسر نشد و در نتیجه وی را خلع کردند، بعدها زوجه اش مارگریت که دختر پادشاه دانمارک بود از سوئد و نروژ مملکت واحدی تشکیل داد، (قاموس الاعلام ترکی)
از دهات دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان است، در 22 هزارگزی مشرق رزن و 3 هزارگزی عین آباد، در دامنۀ سردسیری واقع است و 165 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین میشود، محصولاتش غلات، حبوبات و لبنیات و شغل اهالیش زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
از دهات دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان است، در 22 هزارگزی مشرق رزن و 3 هزارگزی عین آباد، در دامنۀ سردسیری واقع است و 165 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین میشود، محصولاتش غلات، حبوبات و لبنیات و شغل اهالیش زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 15000 گزی جنوب باخترضیأآباد و 4000 گزی راه شوسۀ همدان، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 1006 تن است آب آن ازقنات تأمین میشود، محصول آن غلات، گردو و کشمش، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 15000 گزی جنوب باخترضیأآباد و 4000 گزی راه شوسۀ همدان، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 1006 تن است آب آن ازقنات تأمین میشود، محصول آن غلات، گردو و کشمش، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان کلانتران بخش رزاب شهرستان سنندج، واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری رزاب و 7 هزارگزی جنوب باختر راه شوسۀ سنندج به مریوان. این ده در کوهستان قرار دارد با آب و هوای سردسیری. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کلانتران بخش رزاب شهرستان سنندج، واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری رزاب و 7 هزارگزی جنوب باختر راه شوسۀ سنندج به مریوان. این ده در کوهستان قرار دارد با آب و هوای سردسیری. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت، ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی، دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است، آب آنجا از رود خانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت، ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی، دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است، آب آنجا از رود خانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزءدهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 42 هزارگزی خاوری سیردان و 6 هزارگزی جمال آباد که سر راه شوسۀ قزوین است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 100 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان کردی است. آب آنجا از رود نو و محصولاتش غلات و برنج میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. سکنۀ آنجا از طایفه کرد است و این ده قشلاق آنها محسوب میشود و ییلاق آنها حدود قاقازان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزءدهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 42 هزارگزی خاوری سیردان و 6 هزارگزی جمال آباد که سر راه شوسۀ قزوین است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 100 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان کردی است. آب آنجا از رود نو و محصولاتش غلات و برنج میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. سکنۀ آنجا از طایفه کرد است و این ده قشلاق آنها محسوب میشود و ییلاق آنها حدود قاقازان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)