جدول جو
جدول جو

معنی خاورآباد - جستجوی لغت در جدول جو

خاورآباد
(وَ)
دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار، واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری شهر بیجار و 2 هزارگزی شوسۀ بیجار- همدان. این ده در منطقۀ کوهستانی قرار دارد و آب و هوایش سرد و سکنه اش 70 تن است که مذهب آنها شیعه و زبانشان کردی است. آب آنجا از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خِ دِ)
دهی است از دهستان دینوربخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه. واقع در 25هزارگزی شمال باختری صحنه و یک هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به سنقر. این ناحیه در دامنۀ کوه واقع و هوایش سرد و دارای 75 تن سکنه میباشد که کردی و فارسی زبانند. آب آن رودخانه کرتویچ است. اهالی آن بکشاورزی گذران میکنند و محصولاتش: غلات و حبوبات و توتون می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم که در 7هزارگزی جنوب فهرج کنار راه فرعی فهرج به برج اکرم قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 135تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به فارسی سخن میگویند. آب آن از قنات است و محصول آن غلات، خرما و حنا و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
از دیه های جرجان است، (از معجم البلدان)، به گمان من از قرای جرجان است، (از انساب سمعانی)، از دیه های حوزۀ قدیم گرگان است، (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 218)
لغت نامه دهخدا
(دِ عَ)
دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. در بیست و یکهزار گزی شمال غربی اسدآباد و شش هزارگزی مشرق جادۀ فرعی چهاردولی به سنقر. کوهستانی و سردسیر است و ساکنانش 189 نفرند و فارسی را به لهجۀ کردی تکلم میکنند آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات و حبوبات و توتون است مردمش به زراعت و گله داری مشغولند و صنعت دستی آنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ص 450)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه در 16هزارگزی جنوب شرقی شاهین دژ و 11هزارگزی راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب، در منطقه ای کوهستانی واقع است و هوایش معتدل و سالم است و 74 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و حبوبات و کرچک است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)
لغت نامه دهخدا
(ظِ رَ)
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد در 22هزارگزی شمال غرب مشهد بر کنار راه شهر طوس به مشهد در جلگه معتدل هوائی واقع است و 265 تن سکنه دارد. آبش از قنات است و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و مالداری است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 9 ص 416)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد با 120 تن سکنه. آب آن از رود خانه پیر محمدشاه و محصول آن غلات، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) ، شتافتن شتر ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شتافتن و پیش افتادن ناقه. (از اقرب الموارد) ، وقت برکنده شدن موی. (ناظم الاطباء). رسیدن وقت افتادن موی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام قریه ای است از قرای مرو و در دو فرسخی آن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا در 33هزارگزی خاور فسا کنار راه فرعی فسا به داراکویه واقع است. زمین آن جلگه و هوای آن معتدل است. و 135 تن سکنه دارد و مذهب آنان شیعه و زبانشان فارسی است. آب آن از قنات و محصولات آن غلات و پنبه و تریاک و انگور و انجیر است. شغل مردم آن زراعت و باغبانی و صنایع دستی قالی و گلیم بافی و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
یکی از بخشهای یازده گانه شهرستان یزد. واقع در باختراین شهرستان بحدود و مشخصات زیر: حدود: از شمال به بخش اردکان، از جنوب به بخش تفت و نیزار، از خاور به بخش اشکذر و از باختر بدشت نمک. وضع طبیعی: این بخش در قسمت خاور کوهستانی و در قسمت باختر بدشت نمک مربوط است و کوههای آن عبارتند از: 1-کوه دوله در جنوب باختر خضرآباد. 2-کوه زسنگ و کوه چادز در باختر. 3-رشته کوه کشکوه، در مرکز این بخش که از جنوب بطرف شمال ادامه دارد. 4- در قسمت جنوب باختری این بخش در دهستان ندوشن ارتفاعات سنفردی دیده میشود که عبارتند از: کوه مادن به ارتفاع 650 متر و کوه خطاب به ارتفاع 640 متر و چاهکوه به ارتفاع 565 متر. هوای بخش در قسمت کوهستانی، یعنی در خاور معتدل و در قسمت باختری دهستان ندوشن نسبتاً گرم و آب مزروعی قراء از قنوات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل اهالی زراعت و مختصری گله داریست و صنایع دستی محلی کرباسبافی است. بیشتر قراء این بخش بوسیلۀ راههای فرعی و مالرو بیکدیگر مربوطاند و در فصل خشکی ببعضی از قراء اتومبیل می توان برد. و راه ماشین رو ندوشن به ابرقو از گردنۀ پرپای رشته ارتفاع کشکوه گذشته و از کنار رودخانه لرد به ابرقو منتهی میشود. رودخانه های مهم آن عبارتند از: رود شلگون و رود خانه عرب که در فصل بارندگی از ارتفاعات خاوری این بخش جاری شده به باطلاق و شوره زارهای ابرقو فرومی روند. این بخش از دو دهستان بشرح زیر تشکیل شده: 1- دهستان کذاب با 10 آبادی و 2908 تن سکنه. 2- دهستان ندوشن با 8 آبادی بزرگ و کوچک که جمعیت آن 4368 تن و مذهب اهالی شیعه و زبان مادری آنها فارسی است. شرح هر یک از ده و دهستانهای بالا در جای خود می آید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران، چهارهزارگزی خاور تجریش، در دامنه سردسیر، 367 تن سکنه دارد، آب از چشمه سار کوهستانی و قنات، محصول آن غلات، مختصر بنشن، میوه جات مختلف، شغل اهالی زراعت، کسب، باغبانی، راه شوسه به تجریش دارد، شاه آباد که بیمارستان مسلولین در آن واقع است مجاور دارآباد و جزء دارآباد منظورشده است، در این بیمارستان 800 الی 1000 نفر مریض معالجه میشوند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 86)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان آختاچی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد در 9000گزی شمال بوکان و 1500 گزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب، جلگه، معتدل و مالاریائی است، 120 تن سکنه دارد، آب آن از سیمین رود، محصول آنجا غلات، توتون، چغندر، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی جاجیم بافی است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 72 هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، درکنار راه مالرو دستگرد به پرچل، کوهستانی و سردسیر، آب آن از قنات و چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، چغندرو پنبه است، 253 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند، از صنایع دستی پارچه بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان صالح آباد است که در بخش جنت آباد شهرستان مشهد واقع است و 126 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 611 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی است و 671 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش کنگی شهرستان زابل است که 400 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مرحمت آباد که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 234 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان قره لر که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 234 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(غُ فِ)
ده کوچکی است از دهستان جندق بیابانک بخش خوربیابانک شهرستان نائین، که در 16هزارگزی باختر خور و 14هزارگزی راه چاه ملک به فرخی واقع است. در جلگه قرار دارد و گرمسیر است. سکنۀ آن 103تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و خرماست و شغل اهالی زراعت، صنایع دستی، کرباس بافی و زغال سوزی است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان واقع در 11هزارگزی خاور دیلمان نزدیک دیارجان، ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و 100 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، حبوبات، پشم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند، راه آن مالرو است، اکثر سکنه در زمستان برای تأمین معاش به گیلان میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام قدیم ده نمونه و سرمشقی. دهی از دهستان یاطری بخش گرمسیر شهرستان دماوند. واقع در 13000 گزی خاور گرمسار. سکنه 400 آب از حبله رود. محصول آن غلات، بنشن و پنبه و انگور و انار و انجیر. شغل مردمش زراعت و راه آن شوسه است. تلفن خصوصی دارد. این ده مرکز قراء خالصۀ دولتی بخش گرمسار که بالغ بر 22 ده است میباشد. نام اولیه آن ده نمونه و سرمشقی بوده است و فعلاً داورآباد نامیده میشود و علت این است که مرحوم داور در مورد آبادی قراء خالصه جدیت و سعی مینمود و این ده را برای نمونه آباد کرد و انواع اشجار و بذرهای مرغوب در این جا بوسیلۀ متخصصین کشاورزی بعمل آورد. اصول ساختمان آن اساسی و چهار خیابان و دارای باغ ملی و ساختمان روستائی قابل اهمیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
حکومتی است درجه 2 که مربوط به حکومت کلان قندز و در حوزۀ ولایت قطغن واقع بوده و تخمیناً بین خطوط 68 و 69 درجه 26 و 52 دقیقه 3 و17 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه 27 و 51 دقیقه 24 و 42 ثانیه عرض البلد شمالی واقع شده است، شهر خان آباد در یک وادی شاداب ولی بسیار پست بفاصله 25000 گزی شرق قندز واقع شده بر اثر دریای پرآبی که از اجتماع دریای فرخار به هر طرف آن در جریان است اراضی اطراف و نواحی شهر تماماً شالی کاری شده و از طرف دیگر چون پایه های عمارات سنگ ندارد (زیرا مواضع سنگ ازآنجا بسیار دور است) خانه ها نم و شوره گذارده و طبقۀ اول منازل غالباً برای بود و باش مساعد نیست و مضر صحت است ولی این خانه ها داخل باغها واقع بوده و هرکس بداخل خانه خود باغ و باغچه ترتیب داده و اشجارمیوه دار و سایه دار در بین آنها غرس نموده است، در اکثر خانه ها آب جاری وجود دارد، بازارهای خان آباد از نقطه نظر ساختمان بدو دسته تقسیم شده اند، قسمت اول بازار سابقۀ آن که عبارت از دو دسته بازار بوده و یکدیگر را بطور عمودی قطع نموده و در بین آنها چهارسوقی تشکیل یافته است، دهان های این بازار برنده دار و تنگ و بی رونق میباشد، دوم بازار جدید است که بطرف بازار سابقه قرار دارد بدو طرف جادۀ عریض میباشد که کنار آن با اشجار مزین گردیده دکاکین پخته کاری آباد بشکل مرغوبی در آنجا است، در این بازار دکانهای عمده فروشی بصورت دسته بندی جا داده شده و خوش منظر میباشد، علاوه بر این قسمت بازار، تعداد سرایهای تجارتی، گاراژها و هتل های عمومی و منازل برای بود و باش مسافرین بطرز و سلیقۀ موزونی مانند سایر مراکز ولایات ساخته شده است و مضافاً آبادی های چندی از قبیل عمارت دولتی ومؤسسات تجارتی، عمارت بلدیه و مسجد جامع و باغ عمومی و تفریحی به تجمل این موضع افزوده است، زراعت خان آباد: گندم، کنجد، جو، پنبه، تنباکو و سایر حبوبات است اما برنج آن بسیار خوب و مشهور میباشد، خربوزه و تربوزه هم دارد، خربوزۀ آبی این منطقه معروف است، این شهر مرکز تجارت ولایت قطغن و بدخشان بوده، دارای گمرک و فرودگاههای اموال تجارتی است، موتور نیز همیشه برای حمل و نقل اموال وارداتی و صادراتی دارد، مسافرینی که خیال مسافرت را داشته باشند توسط عراده ها بسهولت و همه وقت میتوانند مسافرت کنند، در خان آباد یک هتل عصری نیز برای پذیرائی مسافرین وجود دارد، جادۀعمومی که از قندز بطرف بدخشان میرود از شهر خان آبادمیگذرد، در خان آباد یک باب مکتب ابتدائی به اسم مکتب ابتدائی آق تاش برای تعلیم اطفال دائر است، فاصله خان آباد از کابل 518000 گز و از تالقان 32000 گز میباشد و ارتفاع آن از سطح دریا تخمیناً 1260 متر است، یکنفر وکیل از طرف اهالی این حکومت انتخاب و بمجلس شورای ملی فرستاده میشود، این شهر زیبا و پرنفوس از سالهای دور و درازی مرکز ولایت قطغن شمرده میشده است، در ابتدا آب و هوای خان آباد خیلی خراب بود و جز یک منطقۀ مالاریائی چیز دیگری محسوب نمیشد اما در اثر توجه حکومت و بالنتیجه یک سلسله مجاهدات فنی در مقابل مالاریا، این منطقه موقعیت خوبی را حاصل نمود و هم ذوق ساکنین آن را نسبت به آبادی این شهرستان تحریک کردو در آن اوان بوسیلۀ یک مهندس و متخصص در امور شهرسازی نقشۀ این شهر ترتیب و در آن ساحه بمرحلۀ اجراگذاشته شد و بفرصت کم خان آباد بشکل یک شهر مختصر و مقبولی درآمد، مردمان این ناحیه عموماً زراعت پیشه میباشند، این شهر در زمان محمد گل مهمند مرکزیت خود رابه بغلان داد، بغلان مرکز قطغن شد ولی مردمان خوش ذوق خان آباد علاقۀ خود را نسبت به شهرشان قطع نکرده و بایک نقشۀ کلی در تزیین آن کوشیدند، خان آباد فعلاً منطقه ای وسیع و از شهرهای بزرگ ولایت قطغن محسوب میگردد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2 و تا حدی حفظ اصطلاحات و عبارات زبان فارسی افغانی در آن شده است)
لغت نامه دهخدا
(وَ کَ)
دهی است از دهستان بیرگان بخش اردل شهرستان شهرکرد با 222 تن سکنه. آب آن از چشمۀ مروارید است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
دهی است جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم، واقع در 18هزارگزی شمال خاوری کهک و سه هزارگزی انجرود سر راه قم به کاشان. این ده در کوهستان قرار دارد با آب و هوای سردسیری و 940 تن سکنه. آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات و پنبه و پیاز و سبزی و انار و انجیر و صیفی است. شغل اهالی زراعت و کرباسبافی و راه مالرو است ولی از طریق انجرود می توان ماشین برد. قلعۀ قدیمی بنام گبری در آن وجود دارد. مزرعۀ چانه سر و لادره و گنداب جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان شیان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 24 هزارگزی خاور شاه آبادو 10 هزارگزی خاور حسن آباد زیری در دشت واقع است. ناحیه ای است سردسیر و دارای 578 تن سکنه، آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات دیم و لبنیات و شغل مردمش گله داری و مختصری زراعت است. اهالی در زمستان عموماً به گرمسیر قصر شیرین میروند. راه فرعی به حسن آباد واقع در کنار شوسۀ کرمانشاه دارد. این آبادی در دو محل بفاصله کمی واقع و به باقرآباد علیا وسفلی مشهور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 15 هزارگزی خاور الیگودرز کنار راه مالرو چالسپار به دره سفید، ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 181 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان لری و فارسی است، آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی است و راه آنجا اتومبیل رو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان بادرود بخش مرکزی شهرستان کاشان. واقع در 30 هزارگزی شمال نطنز و 24 هزارگزی خاور پل هنجن. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل با 2800 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی تاتی است. آب آنجا از 3 رشتۀ قنات میباشد و محصولات آن غلات و حبوبات و پنبه وتنباکو و انگور است. شغل اهالی زراعت و شترداری و صنایع دستی قالی بافی است. راه فرعی به شوسه دارد و دارای دبستان است. مزارع جنت آباد و حاجی آباد و کریم آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است که در علاقۀ حکومت درجه 2 دولت آباد واقع، و متعلق بحکومت کلان بلخ، و مربوط بولایت مزارشریف و متصل براه است، این ناحیه بین خط 66 درجه 36 دقیقه 45 ثانیه طول البلد شرقی و خط 37 درجه 4 دقیقه 11 ثانیه عرض البلد شمالی واقع می باشد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
قریه ای است در مرکز حکومت خان آباد، متصل به جاده، و مربوط به حکومت کلان قندز ولایت قطغن، این ناحیه بین خط 69 درجه 5 دقیقه 8 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 41 دقیقه و 34 ثانیه عرض البلد شمالی واقع میباشد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
دریایی است در غرب مرکزخان آباد مربوط به حکومت کلان قندز ولایت قطغن که در خط69 درجه طول البلد شرقی و خط 36 درجه عرض البلد شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
مرکز بلوک بیات در ساوه و زرند
لغت نامه دهخدا
(خَ)
ازطسوج و ناحیه رودآیان. (تاریخ قم ص 113)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی است از دهستان باغین بخش مرکزی شهرستان کرمان. در دوهزارگزی جنوب کرمان، سر راه فرعی زرند به کرمان. جلگه و معتدل. با 50 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک و میوه جات. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی و قالی بافی. راه آن فرعی است. مزرعه رعبه جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان. واقع در 14هزارگزی باختر گرگان سر سه راه گرگان و بندر شاه و کردکوی با صدوپنجاه تن سکنه است. این محل اصولاًجزء آبادی کفشگیری است و در سالهای اخیر بناهای روستایی ایکه در کنار راه احداث کرده اند آنرا به خطیرآباد معروف کرده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء دهستان فشافویۀ بخش ری شهرستان تهران. دارای 275 تن سکنه. آب آن از قنات و فاضل آب رود خانه کرج. محصول آن غلات و چغندرقند و شغل اهالی زراعت و راه مالرو و از طریق قنبرآباد ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خَ جَ)
دهی است از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان. دارای 230 تن سکنه، آب آن از رود خانه سراب و محصول آن غلات و حبوبات و توتون. شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم و پلاس بافی است. و در تابستان می توان از سنقر اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وو)
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 66هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 19هزارگزی شوسۀ مهاباد به سردشت دارای 123 سکنه. آب آن از رودخانه بادین آباد و چشمه. محصول آن غلات و توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شهری است و ظاهراً مخفف سابور است که به آباد اضافه شده است. (معجم البلدان یاقوت). در مراصد الاطلاع چ تهران. ’سابرباد’ آمده است
لغت نامه دهخدا
(بَ)
قریه ای است در پنج فرسنگی مرو. (انساب سمعانی). قریه ای است در پنج فرسنگی مرو و برخی از روات بدان منسوبند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان، 98 تن سکنه، آب آن از چشمه تأمین می شود، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا