جدول جو
جدول جو

معنی خانگی - جستجوی لغت در جدول جو

خانگی
متعلق و منسوب بخانه
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
فرهنگ لغت هوشیار
خانگی
مربوط به خانه مثلاً لوازم خانگی،
ویژگی حیوانی که در خانه تربیت شده است مثلاً کبوتر خانگی، مرغ خانگی،
تهیه شده در خانه مثلاً نان خانگی، شراب خانگی ام بس، می مغانه بیار / حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع (حافظ - ۵۹۰)
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
فرهنگ فارسی عمید
خانگی
((نِ یا نَ))
منسوب و مربوط به خانه، آن چه در خانه تهیه کنند، حیوانی که در خانه نگهداری شود
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
فرهنگ فارسی معین
خانگی
Homeliness, Homely, Homey
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خانگی
домашность , домашний , уютный
دیکشنری فارسی به روسی
خانگی
Heimeligkeit, heimisch, gemütlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
خانگی
домашність , домашній , затишний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خانگی
domowość, domowy, przytulny
دیکشنری فارسی به لهستانی
خانگی
乡土气息 , 家庭的 , 舒适的
دیکشنری فارسی به چینی
خانگی
homilidade, caseiro, acolhedor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خانگی
familiarità, casalingo, accogliente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خانگی
homilidad, hogareño, acogedor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خانگی
caractère domestique, domestique, confortable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خانگی
huiselijkheid, huiselijk, gezellig
دیکشنری فارسی به هلندی
خانگی
ความเป็นบ้าน , บ้าน , สบาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
خانگی
keharmonisan rumah, rumah tangga, nyaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خانگی
منزليّةٌ , منزليّ
دیکشنری فارسی به عربی
خانگی
घरेलूपन , घरेलू
دیکشنری فارسی به هندی
خانگی
ביתיות , ביתי , נעים
دیکشنری فارسی به عبری
خانگی
家庭的雰囲気 , 家庭的 , 居心地の良い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خانگی
가정적인 , 아늑한
دیکشنری فارسی به کره ای
خانگی
evsellik, evcil, ev gibi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خانگی
utulivu wa nyumbani, wa nyumbani, starehe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خانگی
গৃহজাতীয়তা , গৃহস্থ , আরামদায়ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
خانگی
خانگی , گھریلو
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بانگی
تصویر بانگی
اذان گو
فرهنگ لغت هوشیار
ندیم پادشاه مقرب سلطان، خزینه دار، کنیزک زیبا، جمع خاصبگیان، هر چیز نفیس
فرهنگ لغت هوشیار
پولی که چند تن - که با هم به گردش روند - از جهت سهم هزینه خود پردازند. دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاصگی
تصویر خاصگی
ندیم، ملازم، محرم، مخصوص پادشاه، مقرب خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاصگی
تصویر خاصگی
ندیم، مقرب، خزینه دار، کنیزک زیبا، هرچیز نفیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانمی
تصویر خانمی
((نُ))
ویژگی زنی که دارای شخصیت و بزرگواری و بزرگ منشی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنگی
تصویر خنگی
نا فهمی، کند ذهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانی
تصویر خانی
حوض آب، برکه، گودالی که آب چشمه در آن جمع شود، برای مثال ز شرم آب آن رخشنده خانی / به ظلمت رفته آب زندگانی (نظامی۲ - ۱۴۶)، آبانبار، برای مثال نمرد آنکه ماند پس از وی به جای / پل و خانی و خان و مهمان سرای (سعدی۱ - ۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانی
تصویر خانی
چشمه، حوض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانی
تصویر خانی
زری که در ماوراء النهر رایج بوده، زر خالص
فرهنگ فارسی معین