- خامکار
- بی تجربه، کار ناآزموده
معنی خامکار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی تجربه، کارنا آزموده
کامروا، کامران، موفق، خوشبخت
کامروا کامران، سعید سعادتمند خوشبخت: (در چرند اب تبریز بشرف سجده شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند)، موفق، عشرت طلب عیاش، جانور شکاری (سباع و طیور)، مطبوع ذایقه: (شیرینیها گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار. ) (ترجمه محاسن اصفهان)
کامروا، کامران
فریب دادن کسی را
اتوماتیک
تدبیر، راه حل
بافنده جولاه نساج
گله بان، چوپان
کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است، نویسنده کاتب، محاسب، حکاک
جنگاور جنگجو
هم آهنگ هم آواز
جمع سامکه، بلندها مونث سامک جمع سامکات
آئینه کاری کردن
فندین پیسه دار پرش
خاک مانند، خاک آلود
صاحب خار
ستون پنجمی مورد جنیتار، ویرانگر موتک آنکه خراب کند (امور یا ساختمانها را) کسی که موجب تخریب شود
نوکر، خدمه
مجموع افرای که در یک خانه زیست کنند واحدی که شامل پدر و مادر و فرزندان آنان است
حالتی که بسبب خستگی ناتمام ماندن خواب بیخوابی و کسالت در شخصیت ایجاد شود بطوریکه دهان گشاده دستها کشیده و سینه منبسط گردد، دهان دره
کسی که اندیشه های بیهوده در سر دارد
خاتم بند
تخم انواع مختلف ماهی اسیپنسر یا سگ ماهی است که بصورت ماده غذائی در آمده است
اشتباه کننده، سهو کننده، بزهکار، عاصی، گنهکار، مجرم
نشایستگر نیسانکار کسی که مرتکب امور ناشایست شود. آنکه کارناشایست انجام دهد، خاطی، گناهکار
مساهل، سهل انگار