نام سه معبود افسانۀ مصری است که مصریان آنها را حامی های خود می دانسته اند و این سه معبود به اسامی ’کتف’ و ’فتار’ و ’فره’ موسوم بوده اند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام سه معبود افسانۀ مصری است که مصریان آنها را حامی های خود می دانسته اند و این سه معبود به اسامی ’کتف’ و ’فتار’ و ’فره’ موسوم بوده اند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
علأ بن عواز الخارفی از تابعین بوده است. وی از ابن عمرو روایت دارد و ابواسحاق الهمدانی از او روایت کند. (انساب سمعانی). واژه تابعی در تاریخ اسلام به فردی اطلاق می شود که یکی از یاران پیامبر را دیده و از او علم آموخته است، اما خود موفق به ملاقات با پیامبر اکرم (ص) نشده است. تابعین در سده اول هجری می زیستند و نقش مهمی در توسعه معارف اسلامی، به ویژه در زمینه روایت حدیث و فقه داشتند. نام های بزرگی چون حسن بصری، سعید بن مسیب و عطاء بن ابی رباح در شمار تابعین قرار دارند و آثار آنان در منابع معتبر اسلامی ثبت شده است.
علأ بن عواز الخارفی از تابعین بوده است. وی از ابن عمرو روایت دارد و ابواسحاق الهمدانی از او روایت کند. (انساب سمعانی). واژه تابعی در تاریخ اسلام به فردی اطلاق می شود که یکی از یاران پیامبر را دیده و از او علم آموخته است، اما خود موفق به ملاقات با پیامبر اکرم (ص) نشده است. تابعین در سده اول هجری می زیستند و نقش مهمی در توسعه معارف اسلامی، به ویژه در زمینه روایت حدیث و فقه داشتند. نام های بزرگی چون حسن بصری، سعید بن مسیب و عطاء بن ابی رباح در شمار تابعین قرار دارند و آثار آنان در منابع معتبر اسلامی ثبت شده است.
خاموشی. سکوت. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). مخفف خاموشی. (آنندراج). مختصر خاموش. (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 385). حالت خاموش بودن. حالت ساکت بودن. حالت صامت بودن: ببخشیدش بدل بر مهربانی نمود از خامشی همداستانی. (ویس و رامین). خامشی از کلام بیهده به در زبور است این سخن مسطور. ناصرخسرو. گشت دلش مرا بکین هست لبش گوا برین خامشی گواه بین غنچه دهان کیست او. خاقانی. کلید زبان گر نبودی وبال کی از خامشی قفل لب کردمی. خاقانی. پرسید سخن ز هر شماری جز خامشیش ندید کاری. نظامی. خامشی او سخن دلفروز دوستی او هنر عیب سوز. نظامی. همه در کار خویش حیرانند چاره جز خامشی نمیدانند. نظامی. خامشی به که ضمیر دل خویش بکسی گفتن و گفتن که مگوی. سعدی. اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است بوقت مصلحت آن به که در سخن کوشی. سعدی. ز گفتن پشیمان بسی دیده ام ندیدم پشیمان کس از خامشی. ابن یمین
خاموشی. سکوت. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). مخفف خاموشی. (آنندراج). مختصر خاموش. (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 385). حالت خاموش بودن. حالت ساکت بودن. حالت صامت بودن: ببخشیدش بدل بر مهربانی نمود از خامشی همداستانی. (ویس و رامین). خامشی از کلام بیهده به در زبور است این سخن مسطور. ناصرخسرو. گشت دلش مرا بکین هست لبش گوا برین خامشی گواه بین غنچه دهان کیست او. خاقانی. کلید زبان گر نبودی وبال کی از خامشی قفل لب کردمی. خاقانی. پرسید سخن ز هر شماری جز خامشیش ندید کاری. نظامی. خامشی او سخن دلفروز دوستی او هنر عیب سوز. نظامی. همه در کار خویش حیرانند چاره جز خامشی نمیدانند. نظامی. خامشی به که ضمیر دل خویش بکسی گفتن و گفتن که مگوی. سعدی. اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است بوقت مصلحت آن به که در سخن کوشی. سعدی. ز گفتن پشیمان بسی دیده ام ندیدم پشیمان کس از خامشی. ابن یمین