جدول جو
جدول جو

معنی خالگر - جستجوی لغت در جدول جو

خالگر
(گَ)
مخفف خالگیر: این آفروشه نیست که زاغ است خالگرش هر دو قرین یکدگر و نیک درخورند. (کسائی از سعید نفیسی در کتاب احوال و اشعار رودکی ص 1200)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ)
دهی از دهستان خان اندیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد که در یازده هزارگزی باختر هروآباد و 6 هزار و پانصدگزی شوسه هروآباد به میانه واقع شده. کوهستانی و هوایش مایل به گرمی است و مالاریاخیز میباشد. 344 تن سکنه دارد که بشغل زراعت و گله داری مشغولند و صنایع دستی آنها جاجیم بافی و گلیم بافی است. آبش از چشمه و محصولش غلات، حبوبات و سردرختی میباشد. این ده دارای معدن آب گرم است و بنام ’جرلی’ نیز نامیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا گَ)
مطبخی. طباخ. طعام پز. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آشپز:
این آفروشه ای است که زاغ است خوالگرش
هر دو قرین یکدگر و نی’ درخورند.
ناصرخسرو.
، سفره چی. خوانسالار. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
نام رستاقی است از رساتیق قاسان. حسن بن محمد گوید: ’و از رستاق قاسان رستاق: خوی لالکان، ازناوه، وزدهر، خالرفی خاوب، کرده فی الثالث، فیدل فی الثالث...’. (تاریخ قم حسن بن محمد بن حسن قمی ترجمه حسن بن علی چ سید جلال الدین طهرانی ص 118)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخلگر
تصویر اخلگر
کسی که در کارها اخل میکند آنکه کارها را بر هم زند
فرهنگ لغت هوشیار