جدول جو
جدول جو

معنی خالکداری - جستجوی لغت در جدول جو

خالکداری
(لِ)
دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 19 هزارگزی جنوب دشتیاری کنار راه مالرو نکور به دلکان. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای گرمسیری و مالاریائی، 250 تن سکنه دارد که سنی مذهب و بلوچی زبان میباشند. آب آنجا از آب باران و محصولات آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاکساری
تصویر خاکساری
افتادگی، فروتنی، تواضع، خواری، ذلت، هر یک از پیروان فرقۀ شیعی مذهب خاکساریه (فرقه ای از متصوفه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
دارای خال
فرهنگ فارسی عمید
خاک آلودی، (شرفنامۀ منیری)، عجز و تواضع، (آنندراج)، افتادگی، نامرادی، خواری، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384) : که در نگونساری و خاکساری ایشان و راحت و آسایش انام و تازگی ایام است، (تاریخ قم ص 4)،
لباس عافیتی به ز خاکساری نیست
به این لباس سبک از جهان قناعت کن،
صائب (از آنندراج)،
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است
می نهد چون بوریا پهلوی لاغر را به خاک،
صائب
لغت نامه دهخدا
منسوب به خاکسار، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نام یک نوع درختی است از جنس گوجه بنا بر تلفظ گیلانیان، (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 241)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
خانه داری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گروهی از صوفیه میباشند که مذهبشان شیعه و بنام سلسلۀ جلالی خاکسار معروفند، دوکتاب تحفۀ درویش و گنجینۀ اولیاء از این فرقه منتشر شده است، ریاست این فرقه اکنون با مطهر علی شاه است، در تهران، مشهد و کوفه خانقاه و مراکزی دارند
لغت نامه دهخدا
عمل بانکدار، بانک داشتن، بانک اداره کردن
لغت نامه دهخدا
(طِ)
مراعات. جانبداری. طرفداری. علاقه
لغت نامه دهخدا
افزاری توانگری، چار پا داری ستور داری، دامپروری ثروتمندی توانگری، دارای چارپایان بودن، تربیت گاو و گوسفند واسب: شغل اهالی کشاورزی و مالداری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکساری
تصویر خاکساری
منسوب به خاکسار، از فرقه خاکساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکداری
تصویر باکداری
اکتراث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
رصدت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
Freckled, Polkadotted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
tacheté, à pois
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
con pecas, con lunares
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
na madoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
sommersprossig, gepunktet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
веснянкуватий , в горошок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
piegowaty, w groszki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
有雀斑的 , 有圆点的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
sardento, com bolinhas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
جھریوں والا , نقطہ دار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
তিলযুক্ত , ডটেড
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
çilleri, benekli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
lentigginoso, a pois
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
주근깨 있는 , 물방울 무늬의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
そばかすのある , 水玉模様
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
מנוקד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
веснушчатый , в горошек
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
bertahi, bercak-bercak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
กระเต็มไปด้วยฝ้า , ลายจุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
met sproeten, met stippen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خال دار
تصویر خال دار
तिलों वाला , धब्बेदार
دیکشنری فارسی به هندی