خولنجان و آن رستنی است که مر دارو را بکار رود. دوایی که چوب آن را خسرودارو گویند و درخت آن را بکسری که انوشیروان است نسبت داده اند. (آنندراج). رجوع به خولنجان شود
خولنجان و آن رستنی است که مر دارو را بکار رود. دوایی که چوب آن را خسرودارو گویند و درخت آن را بکسری که انوشیروان است نسبت داده اند. (آنندراج). رجوع به خولنجان شود
خسرودارو است و آنرا خولنجان هم می گویند و آن بیخی باشد دوائی. گویند که باز آشیان خود را از آن سازد چه در وقت بچه از آشیان بازداشتن در آشیان آن باز بیابند و بسیار آورند. (از برهان قاطع) (آنندراج). خسرودارو. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به خولنجان شود
خسرودارو است و آنرا خولنجان هم می گویند و آن بیخی باشد دوائی. گویند که باز آشیان خود را از آن سازد چه در وقت بچه از آشیان بازداشتن در آشیان آن باز بیابند و بسیار آورند. (از برهان قاطع) (آنندراج). خسرودارو. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به خولنجان شود
موضعی است به فارس، بنابر قول ابوسعید موضعی به اصفهان بوده است. این شهر شهری بسیار نیکو و دارای بازار بزرگ بوده است و از آنجا عده ای از دانشمندان برخاسته اند. بین خان لنجان و اصفهان دو روز راه است. خانی ها منسوب به این ناحیه اند و محمد بن احمد بن محمد بن محمد بن یحیی بن حمدان معروف به عجلی از این طایفه بوده و در خان لنجان سکونت داشته است. این شخص از طبرانی و ابوشیخ و طبقه آن دو حدیث کرده وبسال 423 هجری قمری درگذشت. در خان لنجان قلعۀ مستحکم قدیمی است که باطنیه فاتح آن شدند ولی سلطان محمد بسال 570 هجری قمری آن را خراب کرد. (از معجم البلدان یاقوت حموی). لسترنج آرد: در ساحل راست زاینده رود ناحیۀ بزرگ خان لنجان آخرین نواحی چهارگانه جنوب زاینده رود واقع است. مهمترین شهر این ناحیه فیروزان بوده که امروز اثری از آن شهر باقی نیست. ظاهراً در قرن هشتم هجری قمری شهری بزرگ بوده و در دو طرف زاینده رود قرار داشته است. ابن بطوطه که از آنجا عبور نموده گوید: در شش فرسخی اصفهان است. در قرن چهارم هجری قمری خان لنجان از حیث فراوانی میوه و حاصلخیزی زمین معروف به ود. این اسم غالباً بصورت خالنجان یا خولنجان نوشته میشد و بنام خان ابرار یعنی کاروانسرای نیکوکاران نیز شهرت داشت. خالنجان بعنوان یک شهر بدون شک با فیروزان سابق الذکر مطابقت میکند و همانجاست که کتب مسالک آن را اولین منزلگاه بطرف جنوب در راه باختری اصفهان و شیراز شمرده اند. در قرن پنجم هجری قمری ناصرخسرو در سفر به اصفهان از خان لنجان عبور نموده است و گوید: ’بر دروازۀ این شهر نام سلطان طغرل بیک نوشته دیدم’ (از سرزمینهای خلافت شرقی ترجمه فارسی ص 223)
موضعی است به فارس، بنابر قول ابوسعید موضعی به اصفهان بوده است. این شهر شهری بسیار نیکو و دارای بازار بزرگ بوده است و از آنجا عده ای از دانشمندان برخاسته اند. بین خان لنجان و اصفهان دو روز راه است. خانی ها منسوب به این ناحیه اند و محمد بن احمد بن محمد بن محمد بن یحیی بن حمدان معروف به عجلی از این طایفه بوده و در خان لنجان سکونت داشته است. این شخص از طبرانی و ابوشیخ و طبقه آن دو حدیث کرده وبسال 423 هجری قمری درگذشت. در خان لنجان قلعۀ مستحکم قدیمی است که باطنیه فاتح آن شدند ولی سلطان محمد بسال 570 هجری قمری آن را خراب کرد. (از معجم البلدان یاقوت حموی). لسترنج آرد: در ساحل راست زاینده رود ناحیۀ بزرگ خان لنجان آخرین نواحی چهارگانه جنوب زاینده رود واقع است. مهمترین شهر این ناحیه فیروزان بوده که امروز اثری از آن شهر باقی نیست. ظاهراً در قرن هشتم هجری قمری شهری بزرگ بوده و در دو طرف زاینده رود قرار داشته است. ابن بطوطه که از آنجا عبور نموده گوید: در شش فرسخی اصفهان است. در قرن چهارم هجری قمری خان لنجان از حیث فراوانی میوه و حاصلخیزی زمین معروف به ود. این اسم غالباً بصورت خالنجان یا خولنجان نوشته میشد و بنام خان ابرار یعنی کاروانسرای نیکوکاران نیز شهرت داشت. خالنجان بعنوان یک شهر بدون شک با فیروزان سابق الذکر مطابقت میکند و همانجاست که کتب مسالک آن را اولین منزلگاه بطرف جنوب در راه باختری اصفهان و شیراز شمرده اند. در قرن پنجم هجری قمری ناصرخسرو در سفر به اصفهان از خان لنجان عبور نموده است و گوید: ’بر دروازۀ این شهر نام سلطان طغرل بیک نوشته دیدم’ (از سرزمینهای خلافت شرقی ترجمه فارسی ص 223)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز. واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و 2 هزارگزی اتومبیل رو خرامه به بندامیر. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و مالاریایی، 52 تن سکنه دارد که شیعی مذهب و فارسی زبانند. آب آنجا از رود کر و محصول:غلات و برنج و تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه این ده مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز. واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و 2 هزارگزی اتومبیل رو خرامه به بندامیر. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و مالاریایی، 52 تن سکنه دارد که شیعی مذهب و فارسی زبانند. آب آنجا از رود کر و محصول:غلات و برنج و تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه این ده مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. واقع در جنوب فلاورجان و متصل به جادۀ مبارکه به اصفهان. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 1430 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. واقع در جنوب فلاورجان و متصل به جادۀ مبارکه به اصفهان. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 1430 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
خاولنجان. خسرودارو. قره قاف. (یادداشت بخط مؤلف) (از برهان قاطع). بیخی است سرخ تیره رنگ و پرگره و تندطعم و لذید و با اندک عطریه و از هند و روم خیزد و گویند از آشیان باز و در سواحل دریا برمی آرند و نبات او معلوم نیست و مؤلف تذکره گوید نبات او بقدر ذرعی و برگش مثل برگ خرفه و گلش ذهبی است و غلیظ، و پرگره را خولنجان قصبی نامند و بی گره را که باریک و صلب است عقابی و قسم اخیر بهتر و قوتش تا هفت سال باقی می ماند در آخر دوم گرم و خشک و مقوی معده و احشاء هاضمه و باه و ماسک بول و بغایت کاسر ریاح و جهت قولنج و آروغ ترش و برودت گرده و درد کمر و تقویت اعضاء باطنی و رفع بدبوئی دهان و خنازیر و سرطان و دردهای بلغمی نافع و نگاه داشتن او اندک زمانی در دهان موجب شدت نعوظ و یک در هم سائیده او با یک اوقیه شیر گوسفند ناشتا بنوشند در تحریک باه مجرب است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). از ابزار دیگهاست و گرم و خشک است به درجۀ سیوم. معده سرد و تر را سود دارد و قوی کند و بوی دهان خوش کند و قولنجی و درد گرده را سود دارد و قوه باه را زیادت کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
خاولنجان. خسرودارو. قره قاف. (یادداشت بخط مؤلف) (از برهان قاطع). بیخی است سرخ تیره رنگ و پرگره و تندطعم و لذید و با اندک عطریه و از هند و روم خیزد و گویند از آشیان باز و در سواحل دریا برمی آرند و نبات او معلوم نیست و مؤلف تذکره گوید نبات او بقدر ذرعی و برگش مثل برگ خرفه و گلش ذهبی است و غلیظ، و پرگره را خولنجان قصبی نامند و بی گره را که باریک و صلب است عقابی و قسم اخیر بهتر و قوتش تا هفت سال باقی می ماند در آخر دوم گرم و خشک و مقوی معده و احشاء هاضمه و باه و ماسک بول و بغایت کاسر ریاح و جهت قولنج و آروغ ترش و برودت گرده و درد کمر و تقویت اعضاء باطنی و رفع بدبوئی دهان و خنازیر و سرطان و دردهای بلغمی نافع و نگاه داشتن او اندک زمانی در دهان موجب شدت نعوظ و یک در هم سائیده او با یک اوقیه شیر گوسفند ناشتا بنوشند در تحریک باه مجرب است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). از ابزار دیگهاست و گرم و خشک است به درجۀ سیوم. معده سرد و تر را سود دارد و قوی کند و بوی دهان خوش کند و قولنجی و درد گرده را سود دارد و قوه باه را زیادت کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)