جدول جو
جدول جو

معنی خالد - جستجوی لغت در جدول جو

خالد(پسرانه)
پاینده، جاوید
تصویری از خالد
تصویر خالد
فرهنگ نامهای ایرانی
خالد
پاینده، جاوید، جاودان، همیشگی، دائمی
تصویری از خالد
تصویر خالد
فرهنگ فارسی عمید
خالد(لِ)
ابن نافع خزاعی. وی از جملۀ ’مبایعین تحت شجره است’. ابوعمر او را نام برده و بین او و خالد خزاعی فرق گذارده است ولی این توهمی بیش نیست و به آن ابن اثیر اشاره کرده است. (از الاصابه قسم 4 ج 1 ص 57). رجوع به خالد خزاعی شود
ابن حارث الهجیمی البصری. وی از حافظین حدیث و از عقلاء و دهاه است. ولادتش بسال 119 هجری قمری و مرگش بسال 189 ق میباشد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 283). رجوع به ابوعثمان خالد بن حارث شود
ابن عجلان، مکنی به ابوالهیثم مولی آل المهلب بن ابی صفره. متوفی به سال 223 هجری قمری او راست: ’کتاب الازارقه و حروب المهلب’ و ’کتاب اخبار المهلب’. رجوع به ابوالهیثم خالد شود
ابن اسیدبن ابی مغلس. عبدان او را نام برده ولی تصحیف کرده است و صواب خالد بن ابی العیص است. (از الاصابه ج 1 قسم رابع ص 154). رجوع به خالد بن اسیدبن ابی عیص شود
ابن بحیر مکنی به ابوعقرب. (از الاصابه قسم اول جزء ثانی ص 86). رجوع به خویلدبن خالد بن بجیر و الاصابه ج 1 قسم اول جزء ثانی ص 144 شود
ابن یحیی بن ابراهیم، مکنی به ابوالبقاء. هشتمین پادشاه بنی حفص در تونس است از سال 709 تا 711 هجری قمری رجوع به ابوالبقاء خالد شود
ابن دینار سعدی تمیمی بصری مکنی به ابوخلده. وی از تابعان است و از انس و ابوالعالیه و حسن روایت کند. رجوع به ابوخلده خالد شود
ابن مخلد بحلی قطوانی، مکنی به ابوالهیثم. از تابعان است و محدث نیز میباشد. رجوع به ابوالهیثم خالد شود
لغت نامه دهخدا
خالد(لِ)
جاودان. جاودانه. (مهذب الاسماء). همیشه و جاودان. (غیاث اللغات) (آنندراج). پاینده. برجای. ج، خالدین، خالدون
لغت نامه دهخدا
خالد
همیشه و جاودان، مرقش
تصویری از خالد
تصویر خالد
فرهنگ لغت هوشیار
خالد((لِ))
پاینده، جاوید
تصویری از خالد
تصویر خالد
فرهنگ فارسی معین
خالد
پایدار، پاینده، جاودان، جاوید، مخلد
متضاد: فانی، ناپایا، بهشتی، خلدنشینی، خلدآشیان
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خالده
تصویر خالده
(دخترانه)
مؤنث خالد، پاینده، جاوید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خالق
تصویر خالق
(پسرانه)
به وجود آورنده، پدیدآورنده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خامد
تصویر خامد
ساکت، خاموش، بی حرکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خالو
تصویر خالو
دایی، برادر مادر، خال
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
سعدالدین قتلغ خواجه خالدی قزوینی. وی نبیرۀ شیخ نورالدین گیلانی بود که غازان خان و اکثر مغول بر دست او مسلمان شدند. او عالمی عامل و متبحر بود. در محرم 728 هجری قمری به قزوین درگذشت و 80 سال عمر داشت. (از تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی ص 793)
عبدالله بن محمد بن حسن خالدی، مکنی به ابومحمد. از بزرگان فرقۀ مرجئۀ قدریّه است. مثل محمد بن شبیب بصری. رجوع به ملل و نحل شهرستانی ص 103 و الفرق بین الفرق ص 96 و 19 و التنبیه و الاشراف ص 96 شود. (از خاندان نوبختی عباس اقبال ص 138)
سعید بن هاشم بن وعله، مکنی به ابوعثمان. وی برادر ابوبکر محمد بن هاشم بن وعله است. رجوع به خالدی ابوبکر شود
لغت نامه دهخدا
(لِ دَ)
بنت ابی لهب. وی یکی از زنان عرب در زمان رسول است. پیغمبر او را به ازدواج عثمان بن ابی العاص ثقفی درآورد. (از عقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 7 ص 143)
بنت اسود بن عبدیغوث قرشی. وی یکی از زنان بزرگ عرب است. او در معیت حضرت رسول هجرت کرد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2017)
بنت حارث. وی یکی از زنان عرب است که صحابت رسول را ادراک کرد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2017)
بنت انس انصاری. وی خالۀ عبدالله بن سلامک است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2017)
لغت نامه دهخدا
(لِ دَ / دِ)
تأنیث خالد. ج، خالدات
لغت نامه دهخدا
(لِ)
محرف و مصحف کلمه ’کرد’ است. رشید یاسمی در تاریخ کرد چنین آرد: بعضی از محققان جدید کرد را تحریف خالدی شمرده اند چه در قرن نهم قبل از میلاد در ’وان’ دولتی تشکیل شد بنام هالد یا (خالدی) که آشوریان آنها را ’اورارتو’ و ’اوراشتو’ گویند و در عبری ’اراراط’ نامند و یونانیان ’الارودی’ و ’خالدوی’ و ’خالد ایوی’ ذکر کنند. این دولت تا قرن ششم قبل از میلاد باقی بود بعد از آنکه ارامنه پیدا شدند خالدی ها پراکنده شده به کوهستانها رفتند. (کتاب کوروپدی گزنفون ج 3 فصل 3- 1). در نواحی شمال دریاچۀوان آثار این قوم موجود است و در نزدیکی طرابوزان نقطه ای به اسم خالد در عهد دولت بیزانس بود و شهر خلاط (اخلاط) نیز حاکی از نام آنان است حتی در طرف قفقاز هم نام این طایفه هست و سنگ معروف کله شین در مرز ایران از این دولت است. باری بعضی از محققان مثل رایسکه گفته اند: ’خالدی و کردی و کورتی و گردیای همه یکی است’. تیکلات پیلسر آشوری در استوانه ای که به یادگار گذاشته نام طایفۀ قورطیه (کورتی) را که در کوهستان آزو بوده اند و جزو طوایفی که به اطاعت خود آورده ذکر میکند. (از تاریخ کرد رشید یاسمی صص 93- 92)
نام تیره ای است از ایل کلهر که دارای دوهزار خانوار میباشد. شغل آنها تربیت اغنام و احشام است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 61)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
منسوب به خالد است که نام اجدادی میباشد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خالع
تصویر خالع
زنی که با دادن مال طلاق گرفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالد
تصویر تالد
مال کهنه و قدیمی موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوالد
تصویر خوالد
جمع خالده، دیگپایه ها، خرسنگ ها تخته سنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، تنها، یکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامد
تصویر خامد
مرده، آرمیده، فرونشسته خاموش ساکت آرمیده، بی حرکت بی جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالب
تصویر خالب
مرد فریبنده، زبانباز، حقه باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالج
تصویر خالج
مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالص
تصویر خالص
ساده، ناب، صافی، بی غش، بی آمیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالط
تصویر خالط
آمیزنده
فرهنگ لغت هوشیار
دایی کاکویه خالو پارسی نیز هست و برابر است با سورنای دائی خال برادر مادر. خواهر مادر، جمع خالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالف
تصویر خالف
گول، احمق، نا نجیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالق
تصویر خالق
نو بیرون آورنده، آفریدگار، آفریننده، بوجود آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالم
تصویر خالم
برابر هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاله
تصویر خاله
خواهر مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والد
تصویر والد
پدر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالق
تصویر خالق
آفرینشگر، آفریننده، آفریدگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاله
تصویر خاله
مرخا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، ونگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالص
تصویر خالص
سره، ناب، زدوده
فرهنگ واژه فارسی سره