- خالد (پسرانه)
- پاینده، جاوید
معنی خالد - جستجوی لغت در جدول جو
- خالد
- همیشه و جاودان، مرقش
- خالد
- پاینده، جاوید، جاودان، همیشگی، دائمی
- خالد ((لِ))
- پاینده، جاوید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تهی، ونگ
مرخا
آفرینشگر، آفریننده، آفریدگار
سره، ناب، زدوده
خواهر مادر
دایی کاکویه خالو پارسی نیز هست و برابر است با سورنای دائی خال برادر مادر. خواهر مادر، جمع خالات
برابر هموار
نو بیرون آورنده، آفریدگار، آفریننده، بوجود آورنده
گول، احمق، نا نجیب
زنی که با دادن مال طلاق گرفته باشد
آمیزنده
ساده، ناب، صافی، بی غش، بی آمیغ
مرگ
مرد فریبنده، زبانباز، حقه باز
مرده، آرمیده، فرونشسته خاموش ساکت آرمیده، بی حرکت بی جنبش
تهی، تنها، یکه
جمع خالده، دیگپایه ها، خرسنگ ها تخته سنگ ها
مال کهنه و قدیمی موروثی
ساکت، خاموش، بی حرکت
دایی، برادر مادر، خال
خلق کننده، آفریننده، از نام ها و صفات خداوند
مقابل پر، تهی، جای تهی، خلوت، کنایه از دور، برکنار، کنایه از تنها، کنایه از بدون همراهی چیز دیگر
ناب، سره، پاک، بی آلایش، بدون ظرف مثلاً وزن خالص
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، ابا، آتا، اب، بابو، اتا، بابا، ابی
پدر، بابا
تهی، آزاد، رها