- خالب
- مرد فریبنده، زبانباز، حقه باز
معنی خالب - جستجوی لغت در جدول جو
- خالب ((لِ))
- فریبنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث خالب: فریبنده زن
جمع مخلب، چنگال ها: دردد یا مرغ جمع مخلب چنگالها: چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است
مخلب ها، ناخن های پرندگان شکاری، چنگال ها، داس ها، جمع واژۀ مخلب
چشمگیر، دلنشین، نغز، دلچسب، دلچسب، دلکش
تهی، ونگ
مرخا
آفرینشگر، آفریننده، آفریدگار
سره، ناب، زدوده
چارچوب
تاراج دهنده و رباینده و غارتگر
آواز دهنده، بسوی خود کشنده چیزی را، غوغا کننده
سیاهرنگ ناف، میزه نای، شیر دوش میزه نای
خواهر مادر
دایی کاکویه خالو پارسی نیز هست و برابر است با سورنای دائی خال برادر مادر. خواهر مادر، جمع خالات
برابر هموار
نو بیرون آورنده، آفریدگار، آفریننده، بوجود آورنده
گول، احمق، نا نجیب
زنی که با دادن مال طلاق گرفته باشد
آمیزنده
ساده، ناب، صافی، بی غش، بی آمیغ
همیشه و جاودان، مرقش
مرگ
کسی که خطبه بخواند
خضاب کننده
تهی، تنها، یکه
دزد، شتر دزد
تباهکار، مفسد، اهرمن
مایوس و بی بهره، نومید، نا امید