جدول جو
جدول جو

معنی خاقونیه - جستجوی لغت در جدول جو

خاقونیه(نی یَ)
دزی آن را نوعی پیچه و روبنده حدس زده است که در آن تردید دارد سندش این جمله است. فتزینت باحسن الزینه و ارخت علی عینیها خاقونیه. (از فرهنگ دزی ج 1 ص 346)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صابونیه
تصویر صابونیه
گیاهی از تیرۀ میخک ها با ساقۀ راست، برگ های بزرگ و گل های سفید یا صورتی. ساقه و برگ آن دارای مادۀ لعابی است و در آب کف می کند
فرهنگ فارسی عمید
(نی یَ)
نام طایفه ای از طوائف کرد. (از تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 113)
لغت نامه دهخدا
(اِ نی یَ)
کشوری قدیم در ساحل غربی آسیای صغیر در ساحل دریا، مابین خلیج های کنونی ازمیر و مندلیا مجاور ’سارد’. یونانیان مهاجر ساکن این ناحیه بودند. شهرهای عمده آن ملیطه، سامس، افسس، کلوفون و کیو است. ایونیان مستعمرات متعددی در دریای اژه و بحر اسود بوجود آوردند. ایونیه در قرن ششم قبل از میلاد بزرگترین مرکز انتشار تمدن یونانیان گردید. نام ’یونان’ که ایرانیان بکشور ’هلاس’ دادند ازنام همین سرزمین مأخوذ است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لِ وَ یْهْ)
فارسی. علی بن محمد بن یوسف بن مهجور فارسی ملقب به ابن خالویه و مکنی به ابوالحسن یکی از مشایخ حدیث در قرن چهارم هجری قمری بوده است. وی محل توثیق جمعی ازعلمای رجال بوده و نجاشی در سلسلۀ خود از او روایت کرده است. او را سه کتاب است: 1- عمل رجب. 2- عمل شعبان. 3- عمل رمضان. (از ریحانه الادب ج 5 ص 213)
لغت نامه دهخدا
رجوع به ابوطاهر خاتونی و آثارالبلاد ص 259و کتاب النقض ص 13 و مقدمۀ لباب الالباب از محمد قزوینی ص 14 و تاریخ سلجوقیه تألیف عمادالدین کاتب شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش میناب واقع در سه فرسنگی مغرب میناب، رجوع بنقشۀ شهرستان بندرعباس در فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 شود
لغت نامه دهخدا
نسبت است بخاتون، بانوانه،
بزرگی و عظمت زن:
سر برافراختی بخاتونی
خواستی گنجهای قارونی،
نظامی،
،
نوعی از لباس است:
چو خاتونئی بود ابریشمین
چو چتری و فونک گلی و کژین،
نظام قاری (دیوان ص 182)
لغت نامه دهخدا
(دَ عَ)
محمد بن یحیی بن عبیداﷲ بن یحیی بن خاقان مکنی به ابوعلی وزیر مقتدر خلیفۀ عباسی بود، مقتدر وی را در سال 299 هجری قمری بجای ابوالحسن علی بن محمد بن الفرات نشاندو تا محرم سال 301 هجری قمری او بر این مسند تکیه زده بود، (از تاریخ خاندان چ نوبختی عباس اقبال ص 98)
نام یکی از منجمین است، در تاریخ الحکماء ابن قفطی مینویسد وی در علم نجوم و تفسیر و حل زیجات و طبایع کواکب و احکام حوادث بصیر بوده و در عشر سوم مائۀ پنجم هجرت وفات یافته است یعنی تقریباً در حدود سالهای 420- 430 هجری قمری (از گاهنامۀ سید جلال طهرانی)
عبداﷲ بن محمد بن یحیی بن عبیداﷲ ابن یحیی مکنی به ابوالقاسم، وزیر مقتدر خلیفۀ عباسی بود که بسال 313 هجری قمری مقتدر او را از وزارت عزل کرد و ابوالعباس احمد بن عبیداﷲ خصیبی را بجای او نشاند (از خاندان نوبختی چ عباس اقبال ص 184)
ایاس پاشازاده محمد بک متوفی بسال 1015 هجری قمری او راست: ’الحلیه النبویه’ یا ’حلیۀ شریفه’ و تاریخ نظم آن 1007 میباشد، وی از شعرای عثمانی است و اشعارش همه به ترکی است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) (کشف الظنون)
احمد بن محمد خزاعی انطاکی متوفی بسال 399 هجری قمری صاحب کتاب ’التاریخ الخاقانی’ است و مسعودی از او در مروج الذهب نام برده است، (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
نوع مخصوصی آجر است که از آجر نظامی بزرگتر میباشد و برای پلکان بکار میرود
نوعی خربزه است در مشهد و بنام خربزۀ خاقانی در آنجا شهرت دارد
لغت نامه دهخدا
منسوب به خاقان، مجازاً بمعنی لایق خاقان و خاقان مآب می آید
لغت نامه دهخدا
بسریانی زعرور است. (فهرست مخزن الادویه). ارونیا
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام دختر مهدی خلیفۀ عباسی. این دختراز کنیزکی رحیم نام بدنیا آمد که عباسه نیز از بطن اوست. رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 342 و 343 و 394 شود
لغت نامه دهخدا
(تی یَ)
همراهان و سپاهیان یاقوت حاکم شیراز را یاقوتیه مینامیدند: فلما استتم العرض وجد نصف الیاقوتیه قد انحازوا عنه. (تجارب الامم ص 516)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
دهی است از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری شبستر و سه هزارگزی شوسۀ جلفا به تبریز. ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل و دارای 331 تن سکنۀ شیعۀ ترک زبان است. آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات، حبوبات، بادام و زردآلو است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نام سوری است که بر گرد شهر مرعش بنا شده بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهرکی است نزدیک مرعش، در ثغور شامی بر گوشۀ کوه لکام این شهر را هارون الرشید در سال 183 هجری قمری بنا کرده و دارای دو سور و دروازه های آهنین بوده است. رومیان این شهر را خراب کردند وبعدها سیف الدوله غلام خود غرقویه را به آنجا فرستاد و آن را دوباره تعمیر کرد و آبادان ساخت. (از معجم البلدان). در حدود العالم هارونی ضبط شده است. رجوع به هارونی شود. در شام بر گوشۀ کوه لکام، هارون الرشید کرد. و شهری کوچک است. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(اُ نی یَ)
مصحف اقشونبه. اکشونیه. (نخبه الدهر) ، گرد آمدن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نیْ یَ)
منسوب به باعون از قرای عجلون در شرق اردن است. عائشه دختر یوسف بن احمد بن ناصر بن حلیفهالباعونیه، اصلاً از دمشق بود. صاحب دیوان الاسلام گوید: عائشه دختریوسف بن احمد، زنی دانشمند و ادیب و خردمند و صوفی ومادر عبدالوهاب دمشقی شافعی بود و مؤلفاتی دارد. او در دمشق تولد یافت و ادب و لغت در آنجا آموخت و بسال 919 هجری قمری بمصر مهاجرت کرد و چندی بعد بازگشت وسپس در سال 922 هجری قمری حلب را دید. از آثار او ’بدیعیه’ و ’الفتح الحقی من منح التلقی’ را میتوان نامبرد، کتاب اخیر در باب صوفیه است. هم چنین ’الملامح الشریفه فی الاّثار اللطیفه’ در اشارات متصوفه و ’در الغائص فی بحر الخصائص’ منظومه و ’اشارات الخفیه فی المنازل العلیه’ ارجوزۀ صوفیانه را باید نامبرد. این زن در حدود 925 هجری قمری در قاهره وفات یافت. مطلع بدیعیۀ باعونیه این است:
فی حسن مطلع اقمار بذی سلم
اصبحت فی زمره العشاق کالعلم
لغت نامه دهخدا
(ری یَ)
فرقه ای ازفرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اُ نی یَ)
موضعی است از اعمال بغداد و گویند که آن حربی است. (معجم البلدان) ، اخوص العرفج، ای تفطّر بورق
لغت نامه دهخدا
نام یکی از ممالک تابعۀ پارت ها بوده است،
لغت نامه دهخدا
(خَ قِ یَ)
نام دیگر کالسدون است. رجوع به کالسدون در این لغت نامه شود: در این شهر سنوذس چهارم منعقد گشت. (آثار الباقیه)
لغت نامه دهخدا
(اُ یَ)
اکشونبه. اقشونبه. مصحف اسّونبه در اسپانیا. (نخبه الدهر ص 113 و 245)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
گردنه ای است به قرب طبریه و از آن به کوه طور بالا میروند. (یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام محلی است و ابن قلاقس شاعر در ضرورت شعر آن را به قارون مبدل ساخته است:
و ترکتها والنوء ینزل راحتی
عن مال قارون الی قارون.
(معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نوعی کشتی. (دزی ج 2 ص 434)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
زوله. رجوع به زوله شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ / نی یِ)
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (از فهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از فرق مسیحی سوریه است که در نواحی جبل لبنان و بیروت و طرابلس سکونت دارند. این فرقه به مارون منسوب هستند که در قرن هفتم هجری بطریق سوریه بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
شهری است نزدیک قونیه. (منتهی الارب). شهری است از شهرهای روم در نزدیکی قونیه. از کوههای آن سنگ آسیا برند. (از معجم البلدان). و رجوع به نزهه القلوب و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
صابونیه درفارسی: گیاه اشنان منسوبه به صابون، صابون فروش، سازنده صابون، پاکیزه شسته صابون زده، شیرینیی است که از شکر سفید سازند، نوعی زمرد تیره به رنگ صابون، گیاهی است پایا از تیره میخکها که ارتفاعش بین 40 تا 80 سانتیمتر است. ساقه اش راست و برگهایش بزرگ و متقابل و دارای رنگ سبز زیبا است. گلهایش برگ و معطر و معمولا گلی رنگ (گاهی سفید) و شامل 5 کاسبرگ به هم پیوسته و 5 گلبرگ جدا و 10 پرچم است. میوه اش کپسولی است و دانه هایش قرمز رنگند. این گیاه در اماکن مرطوب و گودالها و اراضی نمناک می روید. قسمت مورد استفاده اش برگ و ریشه است. برگ و ساقه صابونی دارای لعاب مخصوصی است که در آب کف می کند (علت وجه تسمیه)، ریشه و ساقه زیرزمینی این گیاه در تداوی به عنوان معرق و مدر و تصفیه کننده خون استعمال می شود. و در روماتیسم مزمن نیز سابقا آن را به کار می بردند. ریشه آن دارای یک ساپونین و صمغ و مقداری رزین است غاسول صابونیه عرق الحلاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاونده
تصویر خاونده
خداوند صاحب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاقانی
تصویر خاقانی
منسوب به خاقان سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاویه
تصویر خاویه
زمین خالی (از سکنه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاویه
تصویر خاویه
((وِ یَ یا یِ))
زمین خالی (از سکنه)
فرهنگ فارسی معین