معنی خاطل - جستجوی لغت در جدول جو

خاطل(طِ)

لغت نامه دهخدا

خاطل

تصویری از خاطل — تصویر خاطل

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاذل — تصویر خاذل

هزیمت یافته، آنکه از یاری، نصرت و اعانت دیگری خودداری کند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از عاطل — تصویر عاطل

ویژگی آنچه یا آنکه به کار گرفته می شود، بیکار، بی بهره، بدون مسئول یا متصدی
عاطل و باطل: بیکار، بیهوده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از باطل — تصویر باطل

ناچیز، ناحق، بی اثر، بیهوده، یاوه، پوچ
باطل گفتن: بیهوده گفتن، یاوه گفتن، ناحق گفتن، برای مثال بلی مرد آن کس است از روی تحقیق / که چون خشم آیدش باطل نگوید (سعدی - ۸۲)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خاطر — تصویر خاطر

ضمیر، ذهن، قلب، یاد، اندیشه، نیت، قصد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خامل — تصویر خامل

گمنام، بی نام ونشان، فرومایه، بیقدر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خاطی — تصویر خاطی

خطا کننده، خطاکار، گناهکار

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خاتل — تصویر خاتل

خدعه کننده، مکار، حیله گر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خاطب — تصویر خاطب

خطیب، خواستگار، عاقد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از عاطل — تصویر عاطل

بیکاره، بیهوده، تهی، فارغ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شاطل — تصویر شاطل

پارسی تازی گشته شاتل ازداروها روشنک (گویش شیرازی)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خیطل — تصویر خیطل

گربه از جانوران گربه نر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خنطل — تصویر خنطل

سختی، سوداگر عطریات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خطال — تصویر خطال

سخت گیر تنگ گیر مردی که بر زن و فرزند سخت گیرد یولاف، سبوس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خائل — تصویر خائل

نگهدارنده، خودخواه مرد، ترفند کار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خابل — تصویر خابل

تباهکار، مفسد، اهرمن

فرهنگ لغت هوشیار

کسی که به اراده خود خطا کند و مخطی کسی که اداره صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اخطل — تصویر اخطل

گوش دراز، مرد احمق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از باطل — تصویر باطل

لغو، بیهوده، یاوه، دروغ، نادرست، مقابل حق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ساطل — تصویر ساطل

پارسی تازی گشته ساتل روشنک (گویش شیرازی) شاتل از گیاهان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خالط — تصویر خالط

آمیزنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاتل — تصویر خاتل

خدعه کننده، مکار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاقل — تصویر خاقل

گریزنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاطف — تصویر خاطف

درخشندگی که چشم را خیره کند، رباینده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاطر — تصویر خاطر

آنچه در دل گذرد، فکر، اندیشه، ادارک، خیال

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاطب — تصویر خاطب

کسی که خطبه بخواند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاضل — تصویر خاضل

سر سبز تر و تازه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خامل — تصویر خامل

گمنام، بی ارزش گمنام بی نام و نشان، بی قدر فرومایه، جمع خاملین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاذل — تصویر خاذل

هزیمت یافته

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از باطل — تصویر باطل

((طِ))

بیهوده، بی فایده، جمع اباطیل

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خامل — تصویر خامل

((مِ))

گمنام، بی قدر، فرومایه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خاطی — تصویر خاطی

خطاکننده، خطاکار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خاطف — تصویر خاطف

((طِ))

آن چه که چشم را خیره کند، تیری که به زمین بخورد و سپس به سوی هدف رود

فرهنگ فارسی معین

تصویری از باطل — تصویر باطل

بی هوده، تباه، نادرست

فرهنگ واژه فارسی سره