جدول جو
جدول جو

معنی خاطرگرفته - جستجوی لغت در جدول جو

خاطرگرفته
(طِ گِ رِ تَ / تِ)
آزرده خاطر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طِ شُ تَ / تِ)
ناراحت. مشوش. پراکنده دل. پریشان فکر. پریشان خیال. آشفته خاطر. ناملایم رسیده. پریشان دل:
دو درویش در مسجدی خفته یافت
پریشان دل و خاطرآشفته یافت.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُگِ رِ تَ / تِ)
آنکه چادر پوشیده باشد. (آنندراج) :
باغ از شکوفه لیلی چادرگرفته ای است
از لاله کوه عاشق در خون طپیده ای است.
صائب (از آنندراج).
، پرده دار و نهفته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
باده خوار. میگسار. خراباتی. باده پرست. رجوع به ساغر گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ)
برنگرفته. مقابل گرفته.
- نابرگرفته کام، کام برنگرفته. کام نادیده:
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ماتاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خاطرآشفته
تصویر خاطرآشفته
((~. شُ تِ))
کسی که خاطرش پریشان باشد، پریشان دل
فرهنگ فارسی معین