معنی خادی - جستجوی لغت در جدول جو
خادی
آشنا، خودی
ادامه...
آشنا، خودی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر شادی
شادی
(دخترانه)
شادمانی، خوشحالی، شور شادان، شادمان، خوشحال، شادمانی
ادامه...
شادمانی، خوشحالی، شور شادان، شادمان، خوشحال، شادمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر نادی
نادی
(دخترانه)
ندا دهنده، ندا کننده
ادامه...
ندا دهنده، ندا کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر خادع
خادع
خدعه کننده، نیرنگ باز
ادامه...
خدعه کننده، نیرنگ باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویر شادی
شادی
شادمانی، خوشحالی، خوش دلی، جشن
ادامه...
شادمانی، خوشحالی، خوش دلی، جشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر نادی
نادی
ندا کننده، باشگاه، انجمن
ادامه...
ندا کننده، باشگاه، انجمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر خاطی
خاطی
خطا کننده، خطاکار، گناهکار
ادامه...
خطا کننده، خطاکار، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر صادی
صادی
تشنه نرینه
ادامه...
تشنه نرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شادی
شادی
میمون، خوشحالی، خوشنودی، خوشدلی، شادمانی
ادامه...
میمون، خوشحالی، خوشنودی، خوشدلی، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تادی
تادی
رسانیدن حق کسی باو رسیدن پرداختن
ادامه...
رسانیدن حق کسی باو رسیدن پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خاده
خاده
چوب راست و بلند
ادامه...
چوب راست و بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خودی
خودی
آشنا، اهل، خویش
ادامه...
آشنا، اهل، خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خردی
خردی
بچگی، کودکی، طفولیت
ادامه...
بچگی، کودکی، طفولیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خدای
خدای
آفریدگار جهان ا، مالک صاحب، جمع خدایان
ادامه...
آفریدگار جهان ا، مالک صاحب، جمع خدایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خاتی
خاتی
فریبنده، سخت تاریک
ادامه...
فریبنده، سخت تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خادر
خادر
سست، سرگشته، پرده نشین پرده نشین، سست کسل، متحیر سرگشته
ادامه...
سست، سرگشته، پرده نشین پرده نشین، سست کسل، متحیر سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خادع
خادع
فریبنده، خدعه کننده
ادامه...
فریبنده، خدعه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خادم
خادم
خدمتکار، پرستار، نوکر، چاکر، گماشته، ملازم
ادامه...
خدمتکار، پرستار، نوکر، چاکر، گماشته، ملازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دادی
دادی
جوجادو از گیاهان
ادامه...
جوجادو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خامی
خامی
ناآزمودگی، بی تجربگی
ادامه...
ناآزمودگی، بی تجربگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خالی
خالی
تهی، تنها، یکه
ادامه...
تهی، تنها، یکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خاسی
خاسی
دور کرده و رانده شده
ادامه...
دور کرده و رانده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خاصی
خاصی
پیروز، خوار کننده
ادامه...
پیروز، خوار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
خاطی
کسی که به اراده خود خطا کند و مخطی کسی که اداره صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد
ادامه...
کسی که به اراده خود خطا کند و مخطی کسی که اداره صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خافی
خافی
پنهان و پوشیده
ادامه...
پنهان و پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خاکی
خاکی
منسوب بخاک
ادامه...
منسوب بخاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حادی
حادی
راننده شتران که شترها را با خواندن آواز براند
ادامه...
راننده شتران که شترها را با خواندن آواز براند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر جادی
جادی
خواهنده عطا، زعفران
ادامه...
خواهنده عطا، زعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر رادی
رادی
افتاده
ادامه...
افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بادی
بادی
آغاز نخستین، آغازگر
ادامه...
آغاز نخستین، آغازگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عادی
عادی
بهنجار
ادامه...
بهنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر رادی
رادی
کرامت
ادامه...
کرامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر مادی
مادی
گیتایی
ادامه...
گیتایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر خادم
خادم
پیشکار
ادامه...
پیشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر خالی
خالی
تهی، ونگ
ادامه...
تهی، ونگ
فرهنگ واژه فارسی سره