جدول جو
جدول جو

معنی خاتون - جستجوی لغت در جدول جو

خاتون
(دخترانه)
خانم، کدبانو، لقب زنان اشرافی، لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری برگزید، به صورت پسوند همراه بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند نرگس خاتون
تصویری از خاتون
تصویر خاتون
فرهنگ نامهای ایرانی
خاتون
خانم و بانو
تصویری از خاتون
تصویر خاتون
فرهنگ لغت هوشیار
خاتون
بانو، بی بی، کدبانو، خانم، زن بزرگمنش، عنوان ترکی و مغولی زنان و دختران خان و خاقان، بانوی عالی نسب، برای مثال باده دهنده بتی بدیع ز خوبان / بچۀ خاتون ترک و بچۀ خاقان (رودکی - ۵۰۶)
تصویری از خاتون
تصویر خاتون
فرهنگ فارسی عمید
خاتون
بانوی بزرگ زاده، کدبانو، بی بی
تصویری از خاتون
تصویر خاتون
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاتونک
تصویر خاتونک
(دخترانه)
خاتون (بانو) + ک، بانوی کوچک، نام روستایی در نزدیکی شیراز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باتون
تصویر باتون
چوبدستی که ماموران بکمر میبندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راتون
تصویر راتون
کوته بالا زن لاتینی تازی گشته گورخرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خستون
تصویر خستون
خستو مقابل ناخستون
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی ستوندست در خود رو، بچه گربه، نگین دان در گیاهان آلتی در موتور ماشین که حرکت را از پیستون به میل لنگ منتقل میسازد دسته پیستون
فرهنگ لغت هوشیار
((تُ))
آلتی در موتور ماشین که حرکت را از پیستون به میل لنگ منتقل می سازد، دسته پیستون
فرهنگ فارسی معین
چوب دستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی به عنوان اسلحۀ سرد به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
ابزاری میله مانند در موتور اتومبیل که حرکت را از پیستون به میل لنگ انتقال می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین. تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتون
تصویر اتون
تون، گلخن، گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرم خاتون
تصویر آزرم خاتون
(دخترانه)
آزرم + خاتون، بانوی با حیا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاج خاتون
تصویر تاج خاتون
(دخترانه)
ملکه، شاهزاده خانم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهان خاتون
تصویر جهان خاتون
(دخترانه)
خاتون جهانیان، بانوی جهانیان، شاعره ایرانی در قرن هشتم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرخاتون
تصویر زرخاتون
(دخترانه)
زر (طلا) + خاتون (بانو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه خاتون
تصویر شاه خاتون
(دخترانه)
بانوی پادشاه، نام دختر قدرخان، پادشاه ترکستان در دوره غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادخاتون
تصویر شادخاتون
(دخترانه)
بانوی شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیتون خاتون
تصویر زیتون خاتون
(دخترانه)
زیتون (عربی) + خاتون (فارسی)، مرکب از زیتون + خاتون (بانو)، نام همسر ارسلان شاه پادشاه کرمآنکه زنی بسیار خردمند و خیر بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه خاتون
تصویر ماه خاتون
(دخترانه)
بانویی که چون ماه زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازخاتون
تصویر نازخاتون
(دخترانه)
بانوی زیبا، نام دختر امیر کردستان در زمان پادشاهای الجایتو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذرخاتون
تصویر آذرخاتون
(دخترانه)
آذر+ خاتون، بانوی آتش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افسرخاتون
تصویر افسرخاتون
(دخترانه)
افسر (فارسی) + خاتون (فارسی)، تاج بانو، سر آمد همه زنان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الماس خاتون
تصویر الماس خاتون
(دخترانه)
الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از به خاتون
تصویر به خاتون
(دخترانه)
به (فارسی) + خاتون (سغدی) بهترین بانو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طره خاتون
تصویر طره خاتون
(دخترانه)
بانوی مو زیبا، مرکب از طره (زلف) + خاتون (بانو)، کنایه از بانوییست که دارای موهای زیبایی باشد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فیروزخاتون
تصویر فیروزخاتون
(دخترانه)
بانوی پیروز
فرهنگ نامهای ایرانی
دو بانو، مهر و ماه، گواژ دو مردمک چشم ها دو سیاهی چشم مردمکهای چشم، آفتاب ماه. یا دو خاتون بینش مردمکهای چشم، آفتاب ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شش خاتون
تصویر شش خاتون
شش سیاره: زحل مشتری مریخ زهره عطارد قمر (در نظر قدما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شش خاتون
تصویر شش خاتون
شش بانو، منظور ماه و پنج سیارۀ عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل است، شش بانوی پیر، شش عروس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت خاتون
تصویر هفت خاتون
هفت بانو هفت اختر به گواژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخاتون
تصویر دوخاتون
دو سیاهی چشم، مردمک های چشم، آفتاب و ماه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نازخاتون
تصویر نازخاتون
نوعی چاشنی ایرانی که از بادمجان کباب شده ساطوری، سیر و ریحان خرد شده و آب غوره درست می شود
فرهنگ فارسی معین