احاطه کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کار کردن شمشیر، لازم شدن کاری به کسی و واجب گشتن، فرودآمدن بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به حیق شود
احاطه کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کار کردن شمشیر، لازم شدن کاری به کسی و واجب گشتن، فرودآمدن بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به حَیق شود
جمع حق، راستی ها، درستی ها، وظایف، تکالیف، در فارسی به معنای دستمزد، مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است
جمع حق، راستی ها، درستی ها، وظایف، تکالیف، در فارسی به معنای دستمزد، مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است