معنی حیوانات در لغت نامه دهخدا

جَمعِ واژۀ حیوان. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی) : و همچنان مردم بفضیلت سخن از دیگر حیوانات جدا گردد. (نوروزنامه). دیگر حیوانات از سگ و گربه و امثال آن هیچ نماند. (ترجمه تاریخ یمینی).، نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد، هرچه در عالم امر است بفرمان تو باد.، حافظ

معنی حیوانات در فرهنگ جامع تعبیر خواب

حیوانات: خوشبختی، ثروت اهلی کردن حیوانات: بهره غذا دادن به حیوانات: احساس رضایت حیوان خشک شده: شما خود را برای هیچ و پوچ نگران کرده اید حیوانات وحشی: مشکلات حیوانات خانگی: آسایش - لوک اویتنهاو

معنی حیوانات - جستجوی لغت در جدول جو

حیوانات

لغت نامه دهخدا

حیوانات

فرهنگ لغت هوشیار

حیوانات

فرهنگ جامع تعبیر خواب

حوانیت

دکان، مغازه

فرهنگ فارسی عمید

حیوانی

مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن

فرهنگ فارسی عمید

حیوانیت

مانند جانور بودن، طبیعت و خوی جانور داشتن مانند جانوران زندگی کردن

فرهنگ فارسی عمید

حیوانیت

(کُ بَ هََ زَدَ)

حیوان بودن. جانوری. رجوع به حیوان و حیوانی شود

لغت نامه دهخدا

حیوانان

(حَ یَ)

جمع واژۀ حیوان:
یا سخن آرای چو مردم بهوش
یا بنشین چون حیوانان خموش.
سعدی

لغت نامه دهخدا

حیونات

(حَ یَ وَ)

جمع واژۀ حیوان. (اقرب الموارد). حیوانات. رجوع به حیوان شود

لغت نامه دهخدا

بیدانات

(بَ)

جمع واژۀ بیدانه. (منتهی الارب). رجوع به بیدانه شود

لغت نامه دهخدا

قیروانات

(قَ رَ)

جمع واژۀ قیروان. (اقرب الموارد). رجوع به قیروان شود

لغت نامه دهخدا

حیوانات بری

جانوران خاکزی

فرهنگ لغت هوشیار

حیوانی

جانوری

فرهنگ لغت هوشیار

حیازات

جمع حیازت. گردآوردنها جمع آوریها، مراتع اختصاصی که در بعضی نواحی (مانند کرج و نهاوند) بچراندن گله های خلیفه اختصاص داشت، جمع حیازه، گرد آمده ها، به دست آمده ها

فرهنگ لغت هوشیار

حوانیت

جمع حانوت، مکیده ها میفروش ها

فرهنگ لغت هوشیار

دیانات

دینداری کردن، دینداری، آیین خدا پرستی جمع دیانات

فرهنگ لغت هوشیار

حیوانات بحری

جانوران آبزی

فرهنگ لغت هوشیار

حیوانات ماده

دنوتکان

فرهنگ لغت هوشیار

ایوانات

جمع ایوان، از پارسی کاخ ها ایوان ها

فرهنگ لغت هوشیار

حیوانات نقوعیه

نمرویان

فرهنگ لغت هوشیار

هیجانات

جمع هیجان، بر انگیختگی ها آشفتگی ها

فرهنگ لغت هوشیار

عنوانات

جمع عنوان، برنام ها سر نامه ها نشانی ها آغاز دفتر و کتاب دیباچه، آغازنامه سرنامه، آنچه در آغاز نامه یا در پشت پاکت نویسند، نشانی آدرس، جمع عناوین عنوانات

فرهنگ لغت هوشیار